جدول جو
جدول جو

معنی ارسیموس - جستجوی لغت در جدول جو

ارسیموس
ریسموس الیونانی. بقول جاحظ در البیان و التبیین (چ السندوبی ج 1 ص 295و ج 2 ص 178) وی از مجانین شعرای یونان بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارسیما
تصویر ارسیما
(پسرانه)
نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوسیمون
تصویر اوسیمون
تودری، گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل با برگ های باریک و کرک دار و گل های زرد و خوشه ای و دانه های ریز و قهوه ای رنگ و لعاب دار، خیس کرده یا دم کردۀ آن را برای تسکین سینه درد و دفع سرفه می خورند و برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صدا نافع است
قدومه، مادردخت، شندله، جنفج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریسموس
تصویر فریسموس
افریسموس، مرضی که در برخی از مردان پیدا می شود و آلت تناسل شان همیشه راست و در حال نعوظ است
فرهنگ فارسی عمید
مرضی که در برخی از مردان پیدا می شود و آلت تناسل شان همیشه راست و در حال نعوظ است
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
بیونانی مرضی است که مردان را بهم میرسد و آن از شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مرد ایستاده، و به اسقاط همزه هم هست. (برهان) (آنندراج). مأخوذ از یونانی، فریسمیوس یعنی بیماری است که در آن آلت مرد پیوسته در حالت نعوظ و راست ایستاده است. (ناظم الاطباء). رجوع به فریسموس شود
لغت نامه دهخدا
پادشاه روم، به سال 332هجری قمری (مروج الذهب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
تودری. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). دوایی است که آنرا تودری گویند اگر به آب بیامیزند و بر ورمهای بن گوش ضماد کنند نافع باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام زاهدی و حکیمی بوده از نصاری، و بعضی گویند نام پادشاهی است از نصاری. (برهان) (آنندراج) :
کنم در پیش طرسیقوس اعظم
ز روح القدس و ابن و اب مجارا.
خاقانی.
و طروسیقوس نیز آمده است. رجوع به طروسیقوس شود. مینورسکی گوید: چنین عنوانی در فهرست مقامات (روحانی) بیزانسی در آثارالباقیۀ بیرونی ص 290 (ترجمه ص 284) وجود ندارد، مگر بگوئیم که ’طرسیقوس’ قرائت غلط استراتگوس (اصرذیقوس) باشد. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین: طرسیقوس)
لغت نامه دهخدا
نعنع است. (فهرست مخزن الادویه) ، لولوئی که کودک را بدان میترسانند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یکی از فرماندهان و سرداران کوروش بزرگ. (ایران باستان ص 356)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح یا پریاپیسم و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده میشود. افریسموس. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به فریسموس شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بلغت یونانی علتی است مردان را و آن شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مردی برپا میباشد. (برهان). نعوظدایم. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فریسیموس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
منجم و معلم بطلمیوس بدلّس پادشاه (از بطالسه). (تاریخ الحکمای قفطی ص 99) ، نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره:
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمودارسلان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
از علمای یونان تلمیذ افلاطون. (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 24 س 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
نام سپاهسالاری معاصر داریوش که بر او طغیان کرد، توانستن. (جهانگیری) (برهان). یارستن
لغت نامه دهخدا
(اُ)
پادشاه آرگس از کسان هرکولس که درصدد برانداختن آن پهلوان بود و سرانجام بدست فرزند وی بهلاکت رسید. (لغت نامۀ تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
محدث، از راویان قدیم یونان. (عیون الانباء ج 1 ص 42). و ظاهراً او همان ارسطیفس قورینائی است. رجوع به أرسطیفس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
قورینائی. ارسطیفوس. ارسطیفس. حکیم یونانی، متولد در قورینا در حدود سال 390 قبل از میلاد وی تلمیذ سقراط و مؤسس نحلۀ قورینائی است. رجوع به ارسطیفس شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی مرضی است که مردان رابهم میرسد و آن شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مردی استاده می باشد و به اسقاط همزه هم هست. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ)
نویسندۀ اوایل قرن پنجم میلادی. (ایران باستان ص 2237، 2238، 2240)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نام پدر آدی مانت سردار کرنتی ها که با تمیستوکل مخالفت کرد. (تاریخ ایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 ص 791)
لغت نامه دهخدا
(اُ نِ)
طبق روایت کنت کورث. و ارکسی نس بروایت آریان. فرمانده سپاهیان ایران در زمان داریوش سوم و او نژاد خود را به کوروش بزرگ میرسانید و از اعقاب هفت تن پارسی بود و در جنگ با اسکندر بر دو سردار موسوم به آری برزن و اربات ریاست داشت. (ایران باستان ص 1380)
لغت نامه دهخدا
یونانی نوجوانی که شیفته رخش (عکس) خود در آب شد و به گل نرگس ور تنیده گشت (ور تنیده تبدیل شده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریسموس
تصویر فریسموس
نعوظ دایم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریسموس
تصویر تریسموس
کزاز فکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسیمون
تصویر اوسیمون
یونانی تودری از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افریسموس
تصویر افریسموس
یونانی تازی شده ایستانگری (نرگی نعوظ) از بیماری ها فریسموس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروسیمون
تصویر اروسیمون
یونانی از گیاهان تودری تودری
فرهنگ لغت هوشیار
فریسموس یونانی تازی گشته سیخ فزی دردناک از بیماری ها (فز آلت مردی) فریسیموس نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود افریسموس: ریگ در موزه رهی بمنه کیک در پاچه صبا بمکن آنکه را رنج او فریسیموس با حریم خود آشنا بمکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریسیموس
تصویر فریسیموس
((فَ))
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسموس، افریسموس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افریسموس
تصویر افریسموس
((فَ))
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسموس، فریسیموس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریسموس
تصویر فریسموس
((فَ))
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسیموس، افریسموس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریموس
تصویر پریموس
((پِ))
نوعی چراغ نفتی که با تلمبه هوا را در مخزن نفت آن وارد می کنند
فرهنگ فارسی معین
خرس موس
فرهنگ گویش مازندرانی