معنی ارزیا - جستجوی لغت در جدول جو

ارزیا

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزین — تصویر ارزین

(پسرانه)

نام فرماندار پارس هنگام یورش اسکندر به ایران

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ارشیا — تصویر ارشیا

(پسرانه)

تخت، تخت پادشاهی، هزوارش و هم ریشه با عرش عربی است

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ارمیا — تصویر ارمیا

(پسرانه)

بزرگ داشته شده نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ارزیر — تصویر ارزیر

قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیز

قَلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رَصاص، اَرزیز

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

ارزیابنده، کسی که ارزش چیزی را معیّن می کند، مقوّم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ارزیز — تصویر ارزیز

قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیر

قَلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رَصاص، اَرزیر

فرهنگ فارسی عمید

(چَ / چِ)

کسی که ارزش هر چیزی را معین کند. مقوّم

لغت نامه دهخدا

تصویری از ارزیه — تصویر ارزیه

درخت کاج

فرهنگ لغت هوشیار

لرزه، یخ ریزه، بلندآواز درمردان قلع گر رصاص آن که کسب و کارش با قلع است

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

کسیکه ارزش هر چیزیرا تعیین کند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

ارز یابنده، کسی که ارزش هر چیزی را معین کند

فرهنگ فارسی معین

کارشناس، مقوم، ممیز

فرهنگ واژه مترادف متضاد

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

مقيّمٌ

دیکشنری فارسی به عربی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

Evaluator

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

évaluateur

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

oceniający

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

মূল্যায়নকারী

دیکشنری فارسی به بنگالی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

оценщик

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

Bewerter

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

оцінювач

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

جائزہ لینے والا

دیکشنری فارسی به اردو

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

değerlendirici

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

mthamini

دیکشنری فارسی به سواحیلی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

评估者

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

평가자

دیکشنری فارسی به کره ای

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

評価者

دیکشنری فارسی به ژاپنی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

מעריך

دیکشنری فارسی به عبری

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

evaluator

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

ผู้ประเมิน

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

beoordelaar

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

evaluador

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

valutatore

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

avaliador

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از ارزیاب — تصویر ارزیاب

मूल्यांकनकर्ता

دیکشنری فارسی به هندی