جدول جو
جدول جو

معنی اردیه - جستجوی لغت در جدول جو

اردیه
(اَ یَ)
جمع واژۀ رداء، به معنی چادر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اردین
تصویر اردین
(پسرانه)
راستین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردیه
تصویر گردیه
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اندیه
تصویر اندیه
ندیٰ ها، نم ها، شبنم ها، باران ها، گیاهان تازه، خاکهای نمناک، بخشش ها و دهش ها، بخورها، جمع واژۀ ندیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اودیه
تصویر اودیه
وادی ها، سرزمین ها، فضاها، جایگاه ها، گشادگی های میان دو کوه، دره ها، رودخانه ها، جمع واژۀ وادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارثیه
تصویر ارثیه
آنچه بعد از مرگ کسی به بازماندگانش می رسد، میراث
فرهنگ فارسی عمید
(قَ نُ / نِ / نَ دَ)
شدیدتر بودن. سخت تر بودن. بیشتر بودن: و تفاوت النوریه لیست الا بالاشدیه و الکمال. (حکمه الاشراق ص 168)
لغت نامه دهخدا
(اِ ثی یَ / یِ)
ترکه، نام دهی به سرخس. (منتهی الارب) ، نام موضعیست به وجره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ بی یَ)
بیغولۀ ران. کش ران که بشکم پیوسته است. بن ران. (غیاث). بیخ ران یا مابین اعلی و اسفل شکم. بن ران. کش.
- فتق اربیه. رجوع به فتق و اربیات شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
قصبه ایست مرکز قضای طرول از سنجاق گومشخانه طربزون، درمغرب جبل قولات و ساحل یسار رود حارشوت، در 18 ساعتی ارزروم بکنار جاده واقع است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بَ ی یِ)
دهی است از بخش حومه سوسنگرد شهرستان دشت میشان. سکنۀ آن 140 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ رَ)
ولایتی است در مملکت دهمه سودان بحری در افریقا و نهر لاغوس آنرا مشروب سازد و آن در بین 46 دقیقه طول شرقی و 6 درجه و 6 دقیقۀ عرض شمالی واقع است و خاک آن حاصلخیز است ولی هوای آن ناسازگار است خصوصاً برای فرنگیان. و اردهالضار کرسی مملکت مذکور دربین 6 درجه و 39 دقیقه عرض شمالی و 3 درجه و 42 دقیقه طول شرقی در ساحل دریاچه ای که قریب 20میل از دریامسافت دارد، واقع است. سکنۀ آن ده هزار تن و تجارت غالب آن زیت نخل (؟) است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ دَبْ بَ)
پارگین بزرگ که از خشت و مانند آن سازند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ خی یَ)
بچۀ بز کوهی. ولدالایل و الایل گوزن، یعنی بز کوهی. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
اردمی. ازدمی. جانوری است غیر معلوم.
لغت نامه دهخدا
در قسمت شمالی غربی مشهد واقع و دارای رگه های مختلف زغال سنگ است
لغت نامه دهخدا
(اُ رُزْ زی یَ)
کرنج با. (بحر الجواهر). آش برنج
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ رحی و رحاء. سنگهای آسیا، ارزان گردانیدن. (منتهی الارب). ارزان کردن. (تاج المصادر بیهقی). ارخاس. فراخ و ارزان کردن نرخ. (زوزنی) ، ارزان خریدن. (منتهی الارب) ، ارزان یافتن، ارزان شمردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ مدی ّ. آبهایی که از حوض روان شود و پلید گردد. (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اُ جی یَ)
هر چیز امیدداشته شده. امیدداشته: ما لی فی فلان ارجیه، مرا بفلان امیدی نیست
لغت نامه دهخدا
تصویری از فردیه
تصویر فردیه
فردیت در فارسی تک گونگی، تک گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدیه
تصویر ابدیه
جاودانگی پایندگی هماییکی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وادی، رودها، دره ها جمع وادی رودها رودخانه ها، دره ها فرجه های بین کوهها و پشته ها که مجرای سیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیه
تصویر اندیه
جمع ندی. شبنمها نمهای صبحگاهی، خاکهای نمناک، بخورها
فرهنگ لغت هوشیار
مانداک مرده ریگ مردری رخن مونث ارثی، مرده ریگ آنچه از کسی به ارث به دیگران میرسد میراث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربیه
تصویر اربیه
بن ران کشاله ران کشاله ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزیه
تصویر ارزیه
درخت کاج
فرهنگ لغت هوشیار
رویدادهای زمینی مونث ارضی یا حوادث ارضیه. حادثه ها و رویدادهای زمینی پیشامدهایی که در روی زمین صورت میگیرد. یا نفس ارضیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجیه
تصویر ارجیه
دیرشده پس افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخیه
تصویر ارخیه
فرو هشته هر چه فرو انداخته شود از پرده و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردبه
تصویر اردبه
پارگین بزرگ آگور بزرگ (آگور آجر) خشت پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احدیه
تصویر احدیه
یگانگی، مقام الوهیت، غیر قابل قسمت بودن ذات خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثیه
تصویر ارثیه
((اِ یِّ))
سهم بردن از اموال شخص مرده، آنچه از مال مرده که به بازماندگانش رسد، مرده ریگ، مردر، ارث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندیه
تصویر اندیه
((اَ یِ))
جمع ندی، شبنم ها، نم های صبحگاهی، خاک های نمناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارثیه
تصویر ارثیه
وامانده، نیامانده، واهشته، مرده ریگ
فرهنگ واژه فارسی سره