جدول جو
جدول جو

معنی اردوگاه - جستجوی لغت در جدول جو

اردوگاه
محل تشکیل اردو، محل نگه داری آوارگان و اسرای جنگی
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
فرهنگ فارسی عمید
اردوگاه(اُ)
محل اردو. معسکر
لغت نامه دهخدا
اردوگاه
بونک
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
فرهنگ لغت هوشیار
اردوگاه
محل اردو
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
فرهنگ فارسی معین
اردوگاه
اردو، لشکرگاه، اتراقگاه، منزلگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اردوگاه
مخيّمٌ
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به عربی
اردوگاه
Encampment
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اردوگاه
campement
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اردوگاه
acampamento
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اردوگاه
کیمپ
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به اردو
اردوگاه
лагерь
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به روسی
اردوگاه
Lager
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به آلمانی
اردوگاه
табір
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اردوگاه
oboz
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به لهستانی
اردوگاه
শিবির
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به بنگالی
اردوگاه
campo
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اردوگاه
kambi
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اردوگاه
kamp
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اردوگاه
캠프
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به کره ای
اردوگاه
キャンプ
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اردوگاه
营地
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به چینی
اردوگاه
शिविर
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به هندی
اردوگاه
perkemahan
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اردوگاه
ค่าย
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به تایلندی
اردوگاه
kamp
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به هلندی
اردوگاه
campamento
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اردوگاه
מַחְנֶה
تصویری از اردوگاه
تصویر اردوگاه
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردنگاه
تصویر گردنگاه
گردنه، جایی از کوه که به منزلۀ گردن کوه است، راه سخت و پر پیچ و خم در کوه، گردنگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردشگاه
تصویر گردشگاه
جایی که مردم در آنجا گردش و تفرج کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
جای فرود آمدن، محل پایین آمدن، میدان وسیع دارای باند آشیانه و دستگاه های دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
امیر اردوشاه، از امرای عهد سلطان حسین میرزا و میرزامحمدزمان تیموری. چون میرزامحمدزمان به غرجستان رسید... امیراردوشاه را استظهار تمام پیدا شد و شعار خلاف جناب حکومت پناهی زینل خان که در آن زمان والی خراسان بود، اظهار کرده بعضی از قصبات هراهرود و شاغلان را تاخت فرمود. آنگاه لشکر بسر اقوام هزاره و قبایل نکودری کشیده، اسب و گوسفند بسیار الجه کرد و از آنجا به غور شتافته بعنف و لطف از حکام آن کوهستان امیردرویش و امیرفخرالدین اسبان راهوار و شتران باربردار و اجناس نفیسه گرفت و بقوت و شوکت هرچه تمامتر در رکاب مخدوم زادۀ فریدون فرّ از آن سفر مراجعت کرده روزی چند در چقجران رحل اقامت انداخت در آن اثنا این خبر شایع شد که حضرت مملکت پناهی دیوسلطان که در بلخ حکومت میکرد، آن بلده را به محمد بهارلو سپرده و بنفس نفیس عزم درگاه عالم پناه کرده. بنابرآن محمدزمان میرزا و امیراردوشاه را خیال تسخیر بلخ افتاده در ماه رمضان سنۀ احدی وعشرین وتسعمائه از چقجران با سپاه فراوان عازم سان [ن ل: سال] و جهاریک شدندو در اواخر ماه مذکور بقریۀ باو رسیده در آن موضع به آداب و سنن عید فطر پرداختند و از آنجا بولایت مذکوره درآمده طرح قشلاق انداختند... سلطان [حسین میرزا] ... حکم فرمود محمدزمان میرزا و امیراردوشاه تصمیم عزیمت تسخیر بلخ کرده، دره جز را مرکز رایت ابهت ساختند و بعضی از کلانتران آن ولایت از محمد بهارلو روگردان شده و به اردوی عالی آمده دعاگو و ثناخوان به امر ملازمت پرداختند. در این اثنا خواجه جلال الدین میرکی که وزیر سرکار بلخ بود و ضبط برج شاه حسین تعلق به وی میداشت، از محمد بهارلو متوهم شده قاصدی نزد مخدوم زاده فرستاد و پیغام داد که اگر در فلان شب موکب عالی بکنار خندق شهر آید، بنده برج شاه حسین را بخدّام عالی مقام میسپارم تا شهر مسخر گردد. بنابرآن محمدزمان میرزاو امیراردوشاه در لیلۀ موعوده که شب چهارشنبۀ سیم ربیع الاول سنۀ اثنی وعشرین وتسعمائه بود، بظاهر بلخ رفتند و حال آنکه امیرمحمد بهارلو در نماز دیگر روز گذشته از آن مواضعه خبر یافته بود و قصد خواجه میرکی و اتباع نموده و خواجه میرکی به اتفاق اولاد و ملازمان، خود را از برج مذکور انداخته و متوجه اردو گشته، القصه آن جماعت در بیرون بلخ بموکب عالی پیوسته صورت حال بازگفتند و محمدزمان میرزا آغاز محاصره و محاربه کرده چون محصول به درو رسید و ارباب و کلانتران بلخ گمان بردند که لشکریان غلات ایشان را خواهند چرانید درخلاف امیرمحمد بهارلو با خواجه ناصرالدین حیدر علی قوچین که او نیز منصب وزارت داشت، اتفاق نمودند و در روز شنبه سیم ربیعالاخر که محمدزمان میرزا و امیراردوشاه بعمارت مملکت آغا که نزدیک بدروازۀ عکاشه است شتافته سپاه را بجنگ پیش فرستاده بودند دروازۀ مذکوره را باز کردند و مخدوم زاده همعنان امیراردوشاه به بلخ درآمده امیرمحمد بهارلو در ارگ متحصن گشت و در روز چهارشنبۀ ماه مذکور بعهد و پیمان بیرون خرامیده و پیشکش گذرانیده ملازم گردید... محمدزمان میرزا و امیراردوشاه مدت دوماه و نیم در بلخ توقف نموده آنگاه امیراردوشاه زمام حکومت قبهالاسلام بلخ را در کف کفایت برادر خود قوام بیک نهاد و ولایت شبرغان را دربسته به پسرعم خویش امین بیک عنایت کرده داروغگی سان و جهاریک را نیز به او داد و این معنی بر ضمیر منیر مخدوم زاده بغایت گران آمد زیرا که مدعای آن حضرت چنان بود که بلخ تعلق بدیوان عالی گیرد و شبرغان بیکی از امرای خاصه سمت اختصاص پذیرد. القصه چون خاطر امیراردوشاه از استحکام بلخ و شبرغان فارغ شد میرزامحمدزمان را بکراهیت تمام از آن بلده بیرون آورد و بمیان مردم تولکچی که در حدود کمردمی (؟) بودند شتافت، اسب و گوسفند بسیار گرفته و کلانتران همراه کرده بر سر مردم یکه النک تاخت و بعضی از متوطنان آن مکان را غارتیده عنان یکران بطرف سان و جهاریک معطوف ساخت و مال آن ولایت را قرار داده رو بجانب غرجستان نهاد. در اثنای این حالات از آن جناب بعضی از امور دیگر بوقوع انجامید که ضمیمۀآزار خاطر مخدوم زاده گردید. لاجرم با خود قرار داد که بهنگام مجال با طایفه ای از ابطال رجال که با آن حضرت اتفاق داشتند از وی جدا شود. روزی در چاشتگاه چهاردهم ذیقعده سنۀ مذکوره با سی کس از خواص خود ببهانۀ شکار از اردو سوار گشته متوجه خرم و سارباغ شد و نماز خفتن امیراردوشاه بر هجران میرزامحمدزمان اطلاع یافت بغایت محزون و متألم گردید و رسل و رسایل متعاقب و متواتر نزد مخدوم زاده ارسال داشته استدعا نمود که نوبت دیگر در طریق عنایت سلوک فرماید و به وی ملحق گردد تا او بتدارک تقصیر خدمت پردازد اما این التماس مقبول نیفتاد بلکه هر کس برسالت رفت، دیگر بازنیامد و سرداران و لشکریان هر شب جوق جوق از اردوی امیراردوشاه فرار کرده التجا بدرگاه محمدزمان میرزا میکردند تا آنکه جمعیت تمام در ظل اعلام نصرت اعلامش بوقوع پیوست و قاصد استیصال امیراردوشاه گشته از خورم (کذا) و سارباغ عنان عزیمت به سان و جهاریک انعطاف داد و چون به دره جز رسید، امیراردوشاه که در قرابعاج بودبر توجه آن حضرت مطلع گردید و مضطرب شده در روز عیداضحی اورق خود را بجانب غرجستان فرستاد و عزم کرد که صباح روز دیگر خود نیز متوجه آن ولایت گردد و در آن شب امرای مغول غانجی بتمام و مردم علی دانشمندی فرار کرده به استقبال محمدزمان میرزا روان گشتند و امیراردوشاه سحر دوم عید اضحی که آفتاب در اواخر جدی بود و چشم سحاب مانند غمزدگان اشک فراوان میبارید از انفاح [ن ل: قرایناج و ظاهراً فرابغاج] کوچ کرده روی براه آورد و امیرحسنعلی جلایر و دوست کلای از وی جدا گشته روی بسایۀ دولت مخدوم زاده نهادند، از مسجد گذشته بعقبه که در میان آن منزل و جزروان واسطه است درآمده، بیک ناگاه امرای ایلغار محمدزمان میرزا، میرزا امیرمحمدجعفر برلاس و امیرجعفرعلی قراگوزلی و هراتقلی و مردانقلی و شاه حسن یارکی میراخور و شاه مزید کوکلتاش ومحمود ایشک آقاسی از عقب دررسیدند و از ارکان دولت امیراردوشاه، شاه محمد نیز که با ایشان متفق شده و شمشیرها کشیده روی به اردوی اردوشاه آوردند و او با هفت کس از قرابنان خود که حیدرترخان و یوسف ترخان از آن جمله بودند بطرف شبرغان گریخته سایر لشکریان و اویماقاتی که همراه داشت با اموال و جهات، بتحت تصرف امرای محمدزمان میرزا درآمد. آن حضرت... آنچه از اموال امیراردوشاه و اتباع او بدست افتاده بود، بر امرا و لشکریان تقسیم کرده علم نصرت شیم بصوب سان و جهاریک برافراخت. در منزل قرابغاج بوضوح پیوست که امیراردوشاه از شبرغان بجانب بلخ رفته و محمدزمان میرزا به اتفاق امراء خاطر بر مصالحه قرار داده خوندمیر مولف حبیب السیر را به بلخ فرستاد تا نوعی سازد که اردوشاه آن مملکت را که اباً عن جد تعلق به آن حضرت داشت، بتصرف وی دهد و خود به غرجستان که یورت اصلی او بود، رود تا غبار فتنه فرونشیند و در این باب نشانها بنام امیراردوشاه فرستاد ولی او نپذیرفت. محمدزمان میرزا بخیال آنکه چون بظاهر بلخ رود، مردم آن بلاد رعایت حقوق و دودمان خاقان منصور (سلطان حسین میرزا) کرده ابواب شهر باز خواهند گشود متوجه آنجا شده بلوازم محاصره قیام نموده ولی فتح الباب میسر نشد و هر چند رسل و رسایل نزد اردوشاه فرستاد و از وعده و وعید سخن راند فایده نکرده در آن اثناء محقق شد که امیراردوشاه امیرخلیل را نزد ظهیرالدین محمد بابر فرستاد و ملتمس حضور شده تا شهر را به او تسلیم کند. چون متصور بود که عن قریب آن حضرت تشریف فرما شود محمدزمان میرزا از ظاهر بلخ به دره جز شد. در آن اثنا میرزا علی بیک و امیر محمدباقر و ولدان امیر محمدبرندق برلاس از طرف بدخشان بملازمت میرزا محمدزمان رسیده غاشیۀ دولتخواهی بر دوش گرفتند و میرزا علی بیک متعهد تمهید بساط مصالحه گشته و ازمحمدزمان میرزا رخصت حاصل کرده جریده به بلخ رفت و با امیراردوشاه ملاقات نمود بدلایل معقوله خاطرنشانش کرد که صلاح جانبین در تشیید قواعد مودت و رفع اسباب مخالفت است و مهم بر آن جمله قرار یافت که محمدزمان میرزا و امیراردوشاه با کسی اندک در قریۀ توخته که در دوفرسخی بلخ است، با یکدگر ملاقات نمایند و لوازم عهدو پیمان در میان آورده همعنان یکدگر به بلخ روند و چون میرزاعلی بیک بازآمده خبر مصالحه رسانید و از جانب امیراردوشاه سیدعبداﷲ و حیدرترخان بخدمت مخدوم زاده آمده آن حضرت و امرا و ارکان دولتش را سوگند دادند که در حق امیراردوشاه بد نیندیشند و از این طرف محمدقلی دیوانه که در سلک خواص بارگاه محمدزمان میرزا منتظم بود، به بلخ رفت و خاطر امیراردوشاه را مطمئن گردانید و او در صباح روز چهارشنبه از ایام ربیع الاول سنۀ ثلاث وعشرین وتسعمائه با چهل کس از خواص خویش که همه ایشان جهت رعایت حزم جبه در زیر جامه پوشیده بودند، به توخته آمده رستم بکاول را نزد شاهزاده فرستاد که آن حضرت نیز چنانکه قرار یافته بود، با سی چهل کس بدان جانب شتابد و محمدزمان میرزا با تمامی امرا و سپاه خود که قرب هزار تن بودند از دهانۀ ارنبر [ن ل: اریز] بصحرایی که واسطه است در میان آن منزل و قریۀ توخته شتافته آنجا لشکر را بتوقف امر کرد و با شصت هفتاد کس از مردم جلد بعزم ملاقات اردوشاه روان شد و با امرا مواضعه کرد که آن مقدار در آن موضع توقف کنند که اردوشاه بخدمت رسد. آنگاه بر جناح استعجال بجانب او در حرکت آیند و چون مخدوم زاده به توخته رسید امیراردوشاه از مرکب سرکشی فرود آمده سه نوبت زانو زد و شرف تقبیل انامل فیاض حاصل کرده بر زبان آورد که من از جملۀ نوکران فرمانبردارم وقتی مرا از درگاه راندند بگوشه ای رفتم، چون طلب فرمودید باز بملازمت آمدم و مخدوم زاده جوابی مناسب گفته همعنان یکدگر سوار شدند و روی بشهر آوردند و همان لحظه تمامی سپاه محمدزمان میرزا بمرکب عالی ملحق شده امیراردوشاه از آن کثرت بغایت هراسان گشت و خیال کرد که فرار کرده خود را پیش از مخدوم زاده بشهر رساند و نوبت دیگر طریق خلاف سلوک دارد و این معنی نزد امرای آن حضرت بوضوح پیوسته در وقتی که بگذرگاهی تنگ رسیدند امیراردوشاه را دستگیر کرده بقتل رسانیدند و آن چهل سوار که همراه او بودندبعضی گرفتار شده و زمره ای به بلخ گریختند و کیفیت حال را به قوام بیک بازگفتند. (حبط ج 2 صص 318-320)
لغت نامه دهخدا
پنج روز افزونی آخر سال خمسه مسترقه که نامهای آنها از این قرار است: اهنود اهنوذ، اشتود اشتوذ، اسپنتمد اسپنتمذ، وهو خشتر، وهیشتایشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردو گاه
تصویر اردو گاه
محل اردو معسکر لشکر گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرودگاه
تصویر فرودگاه
منزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردشگاه
تصویر گردشگاه
تفرجگاه
فرهنگ واژه فارسی سره