جدول جو
جدول جو

معنی گردنگاه

گردنگاه
گردنه، جایی از کوه که به منزلۀ گردن کوه است، راه سخت و پر پیچ و خم در کوه، گردنگاه
تصویری از گردنگاه
تصویر گردنگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گردنگاه

گردنگاه

گردنگاه
راهی که بر بلندی کوه واقع شود و آنرا گردنه نیز خوانند
گردنگاه
فرهنگ لغت هوشیار

گردنگاه

گردنگاه
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 30000گزی جنوب خاوری شاه آباد و 7000گزی قلعۀ چقاجنگه. هوای آنجا سردسیر و دارای 471 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه راوند تأمین میشود. محصول آن غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است و عده ای از گله داران گرمسیر به شیروان چرداول میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

گردنگاه

گردنگاه
راهی که بر بلندی کوه واقع شود و آن را گردنه نیز خوانند. (آنندراج) :
چو پا بر سایۀ گردن نهاده
بگردنگاه راهش اوفتاده.
ابوطالب کلیم (در مذمت اسب از آنندراج).
از در گوشت دل حسرت نصیبان خسته است
راه گردنگاه رخ را این حرامی بسته است.
محسن تأثیر (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گردشگاه

گردشگاه
جای گردش. محل گردش:
کجا پرگار گردش ساز گردد
به گردشگاه اول بازگردد.
نظامی.
فلک را کرده گردان بر سر خاک
زمین را جای گردشگاه افلاک.
نظامی.
رجوع به گاه شود، تماشاگاه. تفرج گاه. جائی که برای تفریح بدانجا شوند چون باغ، بستان و غیره
لغت نامه دهخدا