- اردم (پسرانه)
- نام سوره های بزرگ کتاب زند و پازند
معنی اردم - جستجوی لغت در جدول جو
- اردم
- هر یک از سوره های بزرگ کتاب زند،
برای مثال دانم که چو اندیشه کنی خوب شناسی / پازند ز بسم اللّه و الحمد ز اردم (سیف اسفرنگ - لغتنامه - اردم)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرمی که بر زین یا پالان میدوزند و زیر دم اسب یا پس ران چارپا میاندازند رانکی قشقون
تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور در زیر دم قرار می گیرد، رانکی، قشقون، پال دم
خلق، ملت
ترکی سپاه بسیجیده، لشگرگاه، نام زبان مردم پاکستان و هند مجموع سپاهیان با تمام لوازم که بجانبی گسیل دارند مجموع قشون و لوازم او در سفر، لشکر گاه اردوگاه، محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان برای تمرین یا تفریح گرد آیند، زبان معمولی در پاکستان و بخشی از هندوستان
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
پیمانه بزرگ
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
تن سیاه و سر سپید (از گونه های اسپ) سیاسپید
رحیم تر، مهربانتر، راحم
سیاه نگاره، نکوهیده و اندک
سپیدبینی اسپ، بی زبانی
مارهایی که زهر کشنده دارند
خاکستری، چشم درد، نیک باریک خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته
فی الفور، فوراً، در ساعت
آذرگون آتشفام آتش رنگ، نوعی از شقایق، بخور مریم، گل نگونساز آفتاب گردان (منظور قدما بیشتر همین گل بوده)
قدیمیتر، باستانی تر، کهنه تر
پینگی پنبه برداشتن (پینه وصله)، پارگی جامه، درازیدن پیکار
محل اجتماع درویشان خانقاه، اطاقی چوبی که در دهه عاشورا نزدیک مسجد یا تکیه بر پا می کردند و آنرا با شمایل ائمه و بزرگان و قالیچه ها و لوازم درویشی (تبرزین شمشاد کشکول و غیره) می آراستند و شبها از واردین پذیرایی می کردند و گاه به مشاعره می پرداختند و شخص غالب مخاطب را در حین خواندن اشعار به تدریج وادار به کندن جامه ها می کردند تا او را با یک لنگ از سردم خارج مینمودند و اشیا سردم را مالک می شد، (زور خانه) محلی سگو مانند که مشرف بر گود است و مرشد بر آن قرار گیرد و همراه ضرب ورزش را رهبری کند. یا کاسه سردم. ظرفی است برنجی که انعام و پاداش مرشد را در آن ریزند و آن روی سردم قرار دارد
مار سیاه و سفید کشنده
هرلحظه، هردقیقه، هرساعت، هرآن
رحیم تر، مهربان تر، بخشاینده تر
در حال، فی الحال، فوری، فوراً، بی درنگ
ویژگی چشم دردمند، در پزشکی مبتلا به چشم درد
قدیم تر، مقدم تر، پیش تر، دیرینه تر، قدیمی ترین
کنجد آرد شده، کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل
گردن، ستبر اندام، سخت
آدمی، انس، انسان، آدمیزاده، بشر
هر ساعت، هر آن، پیاپی، متواتراً