جدول جو
جدول جو

معنی ارخوطس - جستجوی لغت در جدول جو

ارخوطس
(اَ طَ)
الطارنطینی. آرخیتاس. حکیم فیثاغورسی. مولد او در طارنطینی و او دوست افلاطون بود. این حکیم، ریاضی دان و منجم و سائس و فرمانده سپاه بود. اهالی طارنطین هفت بار او را بحکومت خویش برگزیدند و در جنگها مکرر بر دشمنان وطن خود غلبه یافت و آنگاه که در کشتی نشسته بود، کشتی وی در سواحل پوی ّ درهم شکست و او غرق شد. وی اکتشافات بسیار در هندسه دارد. کبوتر پرّان که از قدیم ساختن آنرا بدو نسبت کرده اند، بدون شک قسمی پرندۀ خودکار بوده است. ارخوطس را مؤلفات بسیار است که جز معدودی از آنها در دست نیست و هراس قصیده ای در مدح او ساخته است. قفطی در تاریخ الحکماء (ص 24) ’ارخوطس من اهل طارنطینی’ را در ردیف حکمای معاصر افلاطون یاد کند و ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 42) آرد: ’ و اما کتب فوثاغورس الحکیم التی انفرد یجمعها ارخوطس الفیلسوف الطارنطینی فتکون ثمانین کتابا. ’ و رجوع بقاموس الاعلام ترکی (آرخیتاس) شود
لغت نامه دهخدا
ارخوطس
(اَ طَ)
قفطی در تاریخ الحکماءدر زمرۀ تألیفات ارسطوطالیس آرد: کتابه الملقب بارخوطس سه مقالات. و نیز ابن ابی اصیبعه در تعدید مؤلفات ارسطو گوید: کتاب ارخوطس ثلاث مقالات. رجوع به تاریخ الحکماء چ لیبسک ص 43 و عیون الانباء ج 1 ص 67 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اروس
تصویر اروس
(دخترانه)
در اساطیر یونان، خدای عشق، سفید، درخشان، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اروس
تصویر اروس
متاع، آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال، برای مثال یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی - لغتنامه - اروس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اروس
تصویر اروس
ارس، روسیه، از مردم روسیه، روسی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
رئیس شاهزاده و سردار و مهتر و امام و مقتدای ترسایان. (آنندراج). ارکنت. این کلمه اصلاً بقضاه جمهوری های قدیم یونان اطلاق میشده است. رجوع به ارکنت شود
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ)
اسم قریه ای است از ناحیۀ شاوذار از نواحی سمرقند، مجاور جبال، بین آن و سمرقند چهار فرسنگ مسافت است. (معجم البلدان). رخس
لغت نامه دهخدا
بیونانی اماریتون (اماریطون) است. (تحفۀحکیم مؤمن). لیارو. (مخزن الأدویه). امارنطن. صاحب مخزن الأدویه در ذیل اماریطن آرد: لغت یونانیست. ابن بیطار نوشته که جماعتی از انواع اقحوان دانسته اند و نیست چنین و نزد من از انواع قیصوم است و من آنرا چنین شناخته ام بعینه
لغت نامه دهخدا
(اَ قِ طَ)
شهرستان، یکی از شهرستانهای استان آذربایجان و محدود است از شمال به رود خانه ارس و از جنوب به بخش شبستر و میشوداغ و کوه علمدار و از شرق به بخش ورزقان و از غرب به بخش ایواوشی و ولدیان. (خط الرأس کوه علی باشی آقداغ). این شهرستان از نظر تقسیمات کشوری از 3 بخش تشکیل یافته است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ)
بیونانی غله ای است که آنرا بفارسی کرسنه و کسنک و بعربی رعی الحمام گویند. (برهان). بیونانی کرسنه. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). رجوع به اروبس شود
لغت نامه دهخدا
(اَرْ)
تخته ای را گویند که فارسیان اسباب پرستش را بر بالای آن گذارند، به این معنی باشین نقطه دار هم بنظر آمده است. (برهان). در اصطلاح زرتشتیان ((اورویس گاه)) سنگ بزرگی است چهارگوشه که درمراسم دینی آلات مخصوصه ای از قبیل هاون و دستۀ هاون و برسمدان و طشت و ورس را بر روی آن می نهند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 195).
لغت نامه دهخدا
(اَ ءُ)
جمع واژۀ رأس، به معنی سر
لغت نامه دهخدا
موضعی بجنوب قارص، جزیره ای است متعلق بدانمارک از دوک نشین شلسویک در دریای بالتیک، بمسافت 10 میلی جنوب جزیره فیونی، طول آن 14 میل و عرض 5 میل و سکنه 10000 تن و اراضی آن بسیار حاصلخیز است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
ارونس. کرسنه. گرشنه. گاودانه. گودانه. کسن. کسنک. حب البقر. رعی الحمار. فرسطاریون. اکمان بزان
لغت نامه دهخدا
بیونانی نوره است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ اَ)
ارزان کردن. (منتهی الارب). ارخاص: ارخس السعر، ارزان کرد نرخ را
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آرخوه. قصبه ایست کوچک در قضای خوپه، از ولایت لازستان در 4 هزارگزی جنوب غربی خوپه بساحل دریا، در دهانۀ نهری کوچک. مردم این ناحیه سلحشور و جنگاور و جسورند و عمده شغل آنان بریدن چوب است و در آنجا مکتب ابتدائی است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یکی از شهرهای باستانی یونان. (ایران باستان ص 798)
لغت نامه دهخدا
محبوب، شخصی مسیحی که از اهل قرنطش و خزینه دار آنجا و دوست و همکار پولس بوده با وی به افسس رفت و با تیموتیوس نیز در رسالتش بمقدونیه همراهی کرد (کتاب اعمال رسولان 19:22) و در وقتی که پولس نامۀ رومیان را مینوشت وی در قرنطش بود. (رسالۀ رومیان 16:23) و تا اسیر کردن و بردن پولس به روم در آنجا ماند (رسالۀ دوم تیموتاوس 4:20). (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
منجم و معلم بطلمیوس بدلّس پادشاه (از بطالسه). (تاریخ الحکمای قفطی ص 99) ، نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره:
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمودارسلان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
از علمای یونان تلمیذ افلاطون. (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 24 س 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
نام یکی ازپادشاهان یونان است. گویند گل مختوم در زمان او یافته شد و صورت او را بر آن نقش میکرده اند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
قصبه ای است در جنوب غربی جزیره مدللی، و آن موطن تئوفرسطس از حکمای یونان است و امروز بنام هرسه مشهور است و در قضای مولوه در سنجاق مدللی قصبۀ کوچکی است که مرکز آن ناحیه است. رجوع به هرسه و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ طُ)
هرودت مورخ یونانی متولد در هالیکارناس و ملقب به ((ابوالمورخین)) (حدود 484- 425 قبل از میلاد) :ذکر جالینوس فی کتابه فی الحقن عن ارودوطس ان طائراً یدعی ایبس هو الذی دل علی علم الحقن و زعم ان هذاالطیر کثیرالاغتذاء لایترک شیئاً من اللحوم الا اکله فیحتبس بطنه لاجتماع الاخلاط الردیئه و کثرتها فیه فاذا اشتد ذلک علیه توجه الی البحر فاخذ بمنقاره من ماء البحر ثم أدخله فی دبره فیخرج بذلک الماء الاخلاط المحتقنه فی بطنه ثم یعود الی طعامه الذی عادته الاغتذاء به. (عیون الانباء ج 1 ص 13). و رجوع به هرودت شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی ابهل است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الأدویه). رجوع به ابهل شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از اصحاب کهف. (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 54)
لغت نامه دهخدا
(اِ طُ)
اراطستانس. اراطسنس. منجم و عالم ریاضی یونانی (276- 194 قبل از میلاد). وی در شهری از شهرهای افریقا متولد شد و در اسکندریه و اثینه اخذ علم کرد و اوست که در سال 250 قبل از میلاد میل کلی را 23 درجه و 46 دقیقه استخراج کرد و فاصله زمین را از آفتاب و ابعاد و قوس یک درجۀ نصف النهار زمین را معین کرد. جالینوس از رصد وی نقل کند. وی بهشتادسالگی خود را بگرسنگی بکشت:... او را مسلسله خوانند ای بزنجیر بسته. و او چون زنی است ایستاده... اراطس آنک این صورتها را کرده است، این زنجیر به دو دست او همی درکند، تا چون آویخته ای باشد بدان. (التفهیم ص 93). والدلیل علیه ما ذکره جالینوس فی کتاب البرهان من رصد اراطستانس.. (کتاب الجماهر فی معرفهالجواهر للبیرونی چ حیدرآباد دکن بسال 1300 هجری قمری) ، شهر قدیم ایطالیا (لوکانی) ، که پیروس رومیان را بدانجا مغلوب کرد. (سال 280 قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
الطرسوسی. از اطباء دورۀ فترت بین ابقراط و جالینوس. (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
(اُ خِ)
بیونانی خصی الکلب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ارخص. ارخیس
لغت نامه دهخدا
تصویری از اروس
تصویر اروس
کا متاع. روس، روسی از مردم روسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارونس
تصویر ارونس
یونانی از گیاهان کرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنوس
تصویر ارنوس
لاتینی تازی گشته خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروس
تصویر اروس
کالا، متاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروس
تصویر اروس
((اُ))
روس، روسی، از مردم روسیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروس
تصویر اروس
عروس
فرهنگ واژه فارسی سره