- ارجاف
- خبرهای دروغ، چیزهای دروغ
معنی ارجاف - جستجوی لغت در جدول جو
- ارجاف ((اِ))
- خبرهای دروغ پراکندن، هو انداختن، سخنان واهی و دروغ گفتن، با خبرهای دروغ فتنه برپا کردن، خبر بد گفتن
- ارجاف
- خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان و اضطراب افکندن، شایعه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سراسیمه کردن، هراسیدن، ازترس گریختن
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان
شل کردن خاز (خمیر)
لاتینی تازی شده: چلغوزه پارسی تازی شده ارگان گونه ای از زیت ها زالزالک زیتون مرا کشی
فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن
باز گردانیدن، رجوع کردن
لرزانیدن
مکیدن آب مکیدن
اریباندن، برتر دانستن
ترسیدن، بزرگداشتن
تیزنگریستن، به شتاب رفتن
خون دماغ شدن، شتابانیدن
جمع ریف، سبزه زارها، کشتزارها به سبزه زار رسیدن، سبزشدن زمین
تیزکردن بی اندیشه گفتن
باز فرستادن، فرستادن
شکم درد
سپردن کاری به کسی یا جایی، هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر
در بدیع آوردن توابع و لوازم و مترادفات لفظی به جای خود آن لفظ، برای مثال شنیدم که در روز امّید و بیم / بدان را به نیکان ببخشد کریم (سعدی۱ - ۳۷) ، که مراد از «روز بیم و امید» روز قیامت است
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
از پی درآمدن، پیروی کردن، در پی کسی رفتن، از پی درآوردن، سپس نشاندن، به ترک نشاندن، نجوم، از پس یکدیگر برآمدن ستارگان
بزرگان دربار
امید بخشیدن، دیر کاری، جمع رجا، کناره ها کرانه ها طرف ها گوشه ها. امیدوار کردن، واپس بردن کار را به تاء خیر انداختن وا پس داشتن پس افکندن باز پس بردن سپس انداختن کاری را
دریای توفنده، رستخیز، جنبنده آواز و صدای کوس و نقاره
نواحی، اطراف، کناره ها
به تاخیر انداختن کاری، امیدوار کردن