چیزی که با آن دیوار و سقف را اندود می کنند مانند کاهگل و گچ، برای مثال پنبه به گوش اندر آ کند ز تو ممدوح / پنبه چه گویم که ارزه ریزد و از ریز (سوزنی - ۵۵ حاشیه)
چیزی که با آن دیوار و سقف را اندود می کنند مانندِ کاهگل و گچ، برای مِثال پنبه به گوش اندر آ کند ز تو ممدوح / پنبه چه گویم که ارزه ریزد و از ریز (سوزنی - ۵۵ حاشیه)
ابن عمرو بن مزیقیا الاسدی، از قحطان اوجدی است جاهلی و منازل فرزندان وی، که بقولی همان قبیلۀ خزاعه هستند، پس از هجرت از یمن، به مرالظهران، در یک منزلی مکه بود. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 225 و معجم البلدان، کلمه ظهران، واعلام زرکلی، و رجوع به حارث بن عمرو بن مزیقیا شود ابن قدامه. شیخ طوسی در رجال خود وی را از یاران علی (ع) شمرده، و برخی او را جاریه بن قدامه خوانده اند و صحیح جیم است. (تنقیح المقال ج 1 ص 249) ابن ثور. شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب علی (ع) ذکر کرده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 249) ابن ربیع انصاری. عبدان و ابوبکر بن علی او را در زمرۀ صحابه آرند و ابوموسی سخن آن دو را استدراک کند. عسقلانی گوید: ظاهراً این شخص همان حارثه بن سراقه آتی الذکر باشد. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 311 شود ابن ظفر. مؤلف اصابه گوید: ابن شاهین نام او را درحرف حا آورده و ابو موسی نیز او را متابعت کرده است ولی صحیح جیم است یعنی جاریه (کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 2 ص 73). رجوع بجاریه بن ظفر... شود ابن الاضبط، و بقولی حارثه الاضبط السلمی. محدث است، او از پدر خود و پسر او یحیی و یا عبدالرحمن، از وی روایت کند. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 53 و 54 و 310 شود ابن جناب بن هبل العذری. از کنانه عذره، از قحطان، جدّی جاهلی و بجدل بن انیف، جّد مادری یزید بن معاویه، از فرزندان اوست. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن الحارث بن الخزرج بن عمرو الاوسی الازدی القحطانی. جدی است جاهلی و رافع بن خدیج و برأبن عازب از فرزندان اویند. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن جبله بن شراحیل الکلبی. عبدان و ابوموسی به تبعیت عبدان، وی را در شمار صحابه آرند. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 310 شود ابن سعد بن مالک بن النخع النخعی.... از کهلان، از قحطان. جدی جاهلی و حجاج بن ارطاءه از فرزندان او است. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن عمرو الشیبانی. از بنی ذهل، از شیبان، از عدنانیه، جدی جاهلی و منکدربن لبید از فرزندان اوست. رجوع به الاعلام زرکلی شود
ابن عمرو بن مزیقیا الاسدی، از قحطان اوجدی است جاهلی و منازل فرزندان وی، که بقولی همان قبیلۀ خزاعه هستند، پس از هجرت از یمن، به مرالظهران، در یک منزلی مکه بود. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 225 و معجم البلدان، کلمه ظهران، واعلام زرکلی، و رجوع به حارث بن عمرو بن مزیقیا شود ابن قدامه. شیخ طوسی در رجال خود وی را از یاران علی (ع) شمرده، و برخی او را جاریه بن قدامه خوانده اند و صحیح جیم است. (تنقیح المقال ج 1 ص 249) ابن ثور. شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب علی (ع) ذکر کرده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 249) ابن ربیع انصاری. عبدان و ابوبکر بن علی او را در زمرۀ صحابه آرند و ابوموسی سخن آن دو را استدراک کند. عسقلانی گوید: ظاهراً این شخص همان حارثه بن سراقه آتی الذکر باشد. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 311 شود ابن ظفر. مؤلف اصابه گوید: ابن شاهین نام او را درحرف حا آورده و ابو موسی نیز او را متابعت کرده است ولی صحیح جیم است یعنی جاریه (کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 2 ص 73). رجوع بجاریه بن ظفر... شود ابن الاضبط، و بقولی حارثه الاضبط السلمی. محدث است، او از پدر خود و پسر او یحیی و یا عبدالرحمن، از وی روایت کند. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 53 و 54 و 310 شود ابن جناب بن هبل العذری. از کنانه عذره، از قحطان، جدّی جاهلی و بجدل بن انیف، جّد مادری یزید بن معاویه، از فرزندان اوست. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن الحارث بن الخزرج بن عمرو الاوسی الازدی القحطانی. جدی است جاهلی و رافع بن خدیج و برأبن عازب از فرزندان اویند. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن جبله بن شراحیل الکلبی. عبدان و ابوموسی به تبعیت عبدان، وی را در شمار صحابه آرند. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 310 شود ابن سعد بن مالک بن النخع النخعی.... از کهلان، از قحطان. جدی جاهلی و حجاج بن ارطاءه از فرزندان او است. رجوع به الاعلام زرکلی شود ابن عمرو الشیبانی. از بنی ذهل، از شیبان، از عدنانیه، جدی جاهلی و منکدربن لبید از فرزندان اوست. رجوع به الاعلام زرکلی شود
غطریف بن امرءالقیس (البطریق) ابن ثعلبه بن مازن بن الازد بن الغوث من ولد کهلان بن سبا.رجوع به تاریخ سیستان ص 49 و مجمل التواریخ والقصص ص 150 و 174 و 225 شود، قبیله ای از غسان که بطنی از ازد بوده اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 319)
غطریف بن امرءالقیس (البطریق) ابن ثعلبه بن مازن بن الازد بن الغوث من ولد کهلان بن سبا.رجوع به تاریخ سیستان ص 49 و مجمل التواریخ والقصص ص 150 و 174 و 225 شود، قبیله ای از غسان که بطنی از ازد بوده اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 319)
ورثه در فارسی، جمع وارث، رخنبران، جمع وارث: ورثه مقتول نزدیک پادشاه از زاهد داد خواستند. یا توورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند
ورثه در فارسی، جمع وارث، رخنبران، جمع وارث: ورثه مقتول نزدیک پادشاه از زاهد داد خواستند. یا توورثه افتادن، مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند
رنج سختی مونث کارث: (بنیاد سرایی فرموده بود... بسبب حادثه ای کارثه ناتمام بماند و فرزندان او از و اعراض کردند و بدان فال بد زدند تا خراب شد) (تاریخ یمینی ص 146 نسخه خطی دهخدا)
رنج سختی مونث کارث: (بنیاد سرایی فرموده بود... بسبب حادثه ای کارثه ناتمام بماند و فرزندان او از و اعراض کردند و بدان فال بد زدند تا خراب شد) (تاریخ یمینی ص 146 نسخه خطی دهخدا)
فرانسوی از خزندگان سوسمار بی پا جانوری از تیره سوسماران از رده خزندگان. این سوسمار چون فاقد اندام حرکتی (دست و پا) است و استوانه یی شکل است ظاهرا بشکل مار میماند و با آن اشتباه میشود در صورتیکه با داشتن پلک چشم از ماران مشخص میشود. جانور بی آزاری است که در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا فراوان است. رنگ بدنش برنزی است و مانند همه سوسماران در موقع اظطراب (خصوصا موقع گرفتن) دمش را رها میکند. در سوراخها و زیر سنگهازیست میکند و فقط روزها موقع طلوع آفتاب از نه اش خارج میشود سوسمار بی دست و پا
فرانسوی از خزندگان سوسمار بی پا جانوری از تیره سوسماران از رده خزندگان. این سوسمار چون فاقد اندام حرکتی (دست و پا) است و استوانه یی شکل است ظاهرا بشکل مار میماند و با آن اشتباه میشود در صورتیکه با داشتن پلک چشم از ماران مشخص میشود. جانور بی آزاری است که در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا فراوان است. رنگ بدنش برنزی است و مانند همه سوسماران در موقع اظطراب (خصوصا موقع گرفتن) دمش را رها میکند. در سوراخها و زیر سنگهازیست میکند و فقط روزها موقع طلوع آفتاب از نه اش خارج میشود سوسمار بی دست و پا