افتادن برف و پا گرفتن آن. افتادن برف و جای گرفتن آن بر زمین. (منتهی الارب). مؤلف تاج العروس گوید: ارتکف الثلج، اهمله الجوهری و قال شمر أی وقع فثبت فی الارض، زاد فی اللسان کقولک فی الفارسیه: بنشست
افتادن برف و پا گرفتن آن. افتادن برف و جای گرفتن آن بر زمین. (منتهی الارب). مؤلف تاج العروس گوید: اِرتکف الثلج، اهمله الجوهری و قال شمر أی وقع فثبت فی الارض، زاد فی اللسان کقولک فی الفارسیه: بنشست
بر کمان بودن، ایستاشدن (ایستا ثابت)، برجستن سرخرگ ثابت شدن، یا ارتکاز برقوس. گوشه کمال بر زمین نهاده بر آن تکیه کردن (برای برخواستن) بر کمان تکیه کردن کمان را بر زمین فرو برده ایستادن، یا ارتکاز عرق. بر جستن رگ پریدن رگ
بر کمان بودن، ایستاشدن (ایستا ثابت)، برجستن سرخرگ ثابت شدن، یا ارتکاز برقوس. گوشه کمال بر زمین نهاده بر آن تکیه کردن (برای برخواستن) بر کمان تکیه کردن کمان را بر زمین فرو برده ایستادن، یا ارتکاز عرق. بر جستن رگ پریدن رگ