جدول جو
جدول جو

معنی ارتری - جستجوی لغت در جدول جو

ارتری(اِ رِتْ)
اراطریاس. شهری به ابه که ایرانیان در نخستین جنگ با یونان (جنگهای مادی) آنرا ویران کردند (490 قبل از میلاد). و رجوع به ایران باستان ص 658 و 668 و 670 و 678 و 680 و 682 و 790 و1649 و 2658 شود. و آن موطن منادموس فیلسوف است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی (ارتریا) و اراثرس شود، خون از بینی آوردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، رجحان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَ)
ابومحمد مهران بن محمد اشتری. معلوم نیست که آیا به اشتر ناحیه ای در نهاوند منسوب است یا برخی از اجداد وی اشتر نام داشته اند. (از معجم البلدان). و سمعانی آرد: ابومحمد مهران بن احمد بن مهران اشتری بصری. نام و نسب وی رابدین سان ابوبکر بن مردوته در تاریخ اصفهان آورده و از روایات محفوظ وی حدیثی از محمد بن احمد بن ابی رسالۀبصری روایت کرده است. بعقیدۀ من ممکن است وی در اصل از مردم اشتر بوده و سپس به بصری هم شهرت یافته است یا نام جد وی اشتر بوده است. (از انساب سمعانی) ، اشتکار نخل، شکیر برآوردن آن. (منتهی الارب). اشتکار درخت، شکیر برآوردن آن. (اقرب الموارد) ، برگ ریزه برآوردن آن. (منتهی الارب) ، اشتکار کرم (مو) ، بردمیدن نهال آن از شاخ وی. (منتهی الارب) ، اشتکار آسمان، نیک باریدن آن. (منتهی الارب) ،بشدت باریدن آن. (ازاقرب الموارد) ، اشتکار بادها، باران آوردن آنها. (از اقرب الموارد)
امین الدین احمد بن اشتری منسوب به قریۀ اشتر به حافظ ذهبی اجازه داده است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
این نسبت ممکن است به شخصی باشد که نام وی اشتر بوده و یا به ’اشتر’ که ناحیه ای میان همدان و نهاوند است. (از انساب سمعانی) ، تظلم به کسی بردن و به وی خبر دادن از رفتار بدش نسبت بخود. (از اقرب الموارد) ، فلان یشتکی به، یعنی او متهم است بدان، ساختن پوست را تا دوغ زنند. (منتهی الارب). اشتکت المراءه، اتخذت الشکوه لمخض اللبن او للحلب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
از لحنهای موسیقی است که در شور نواخته میشود
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
نفیس الدین عمر بن علی صوفی از وزیر فلکی حدیث آورده و مرتضی بن ابی الجواد از وی به قاهره سماع کرده است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
دم بریدگی، نقصان ناتمامی، بلا عقب بودن، مقطوع النسل بودن، تباهی زیانکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختری
تصویر اختری
منسوب به اختر منجم فال گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتری
تصویر اشتری
از لحنهای موسیقی که در شور نواخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتری
تصویر برتری
فضل، اعتلا، تفوق، رفعت، مزیت، والاتری، ارفعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، بلندتری، اولویت، رجحان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتشی
تصویر ارتشی
((اَ تِ))
منسوب و مربوط به ارتش، آن که در ارتش کار می کند، به رنگ لباس های نظامی، خاکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتری
تصویر برتری
التّفوّق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برتری
تصویر برتری
Ascendance, Excellence, Preponderance, Primacy, Superiority, Supremacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascendance, excellence, prépondérance, primauté, supériorité, suprématie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascendenza, eccellenza, preponderanza, priorità, superiorità, supremazia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ukuu, ubora, uzito wa juu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برتری
تصویر برتری
превосходство , первенство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برتری
تصویر برتری
Vormachtstellung, Exzellenz, Übergewicht, Vorrang, Überlegenheit, Vorherrschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برتری
تصویر برتری
перевага , досконалість , першість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برتری
تصویر برتری
przewaga, doskonałość, pierwszeństwo, wyższość
دیکشنری فارسی به لهستانی
برتری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از برتری
تصویر برتری
فوقیت , عظمت , برتری , بالادستی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برتری
تصویر برتری
প্রাধান্য , শ্রেষ্ঠত্ব , শ্রেষ্ঠতা , প্রধান্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برتری
تصویر برتری
üstünlük, mükemmeliyet, öncelik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascenso, excelencia, preponderancia, primacía, superioridad, supremacía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برتری
تصویر برتری
우위 , 우수 , 우세 , 우월성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برتری
تصویر برتری
優位性 , 優れた , 優勢 , 主導権 , 優越性 , 覇権
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برتری
تصویر برتری
עליונות , מצוינות , עֶליוֹנוּת , עֶליוּת , עֶלִיוּת , עֶלְיוֹנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برتری
تصویر برتری
प्रभुत्व , उत्कृष्टता , प्रधानता , प्राथमिकता , श्रेष्ठता , वर्चस्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برتری
تصویر برتری
优势 , 卓越 , 首要地位 , 优越性 , 至高无上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ความเหนือกว่า , ความเป็นเลิศ , ความสำคัญลำดับแรก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برتری
تصویر برتری
overwicht, excellentie, voorrang, superioriteit, suprematie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascendência, excelência, preponderância, primazia, superioridade, supremacia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برتری
تصویر برتری
keunggulan, keutamaan, supremasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی