- ارتحاض
- رسوایی: رسوا شدن
معنی ارتحاض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از مکانی به مکان دیگر شدن، سفر کردن، کوچ کردن، کوچیدن
ریاضت کشیدن
اندوهگینی، دلسوختگی
گران شدن گرانی
شیر ناب نوشیدن
ریاضت کشیدن، رنج بردن برای آموختن یا تعلیم گرفتن، رام شدن بر اثر تعلیم
رحلت کردن، درگذشتن، مردن، از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
رام شدن بر اثر تعلیم، تعلیم یافتن، ریاضت کشیدن، ستم کشیدن برای تعلم، خوش کردن کسی را
خود پوشیدن
بحث، جستن، تفحص
ربودن، کشیدن آب از چاه آبکشی
سوراخ کردن
از بن کندن
ارزان خری
بالبداهه سرائیدن
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
غرش آسمان، تنبیدن
رجز و شعر خواندن
لرزه، لرزیدن، جنبیدن
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
فراهم آوردن، جمع کردن
بهاران بودن جائی
ربط، بستن، بربستن
گوشت نو آوردن، خوشه پری پرشدن خوشه
بهره ستانی (در بازرگانی) بهره خوری سود گرفتن
پروردن کودک را تا بلوغ
دیدبانی، چشم داشت
سر شیر خوردن سر شیر گرفتن
به خود پیچیدن، گرانی گران شدن، لرزیدن
به لرزش در آمدن
ناآرامی دلهریدن دلهره داشتن ارزیدن، مضطرب گردیدن بی آرام گردیدن، لرز لرزه لرزش جنبش
لرزیدن، توانمندی، فزونی داراک، پرشدن
ترسیدن هراسیدن بیم یافتن بیمناکی نهازیدن (واهمه کردن) ترسیدن هراسیدن