جدول جو
جدول جو

معنی ارتجاعی - جستجوی لغت در جدول جو

ارتجاعی(اِ تِ)
منسوب به ارتجاع.
لغت نامه دهخدا
ارتجاعی
واپس گرا کهنه پرست منسوب به ارتجاع: حالت ارتجاعی، آنکه به بازگشت به اصول پیشین معتقداست آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد فکر و قانون و اصلی که در جهت حفظ وضع کهنه و پیشین و پایمال کردن نظام و اصول نو و مترقی جریان داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ارتجاعی
منسوب به ارتجاع، حالت ارتجاعی، آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
فرهنگ فارسی معین
ارتجاعی
واپسگرایانه
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
فرهنگ واژه فارسی سره
ارتجاعی
کهنه گرا، متحجر، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا
متضاد: متجدد، نوگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
بازگشتن به حال اول، برگشتن، کنایه از ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ / رِ کَ / کِ دَ)
قابلیت خم شدن، ارزان خریدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
واپس گرایان کهنه پرستان، جمع ارتجاعی (در حالت رفعی اما در فارسی مراعات این قاعده را نکنند) نیروهایی که در اجتماع با پیشرفت و جنبش و دگرگونی مخالفند. دسته و گروهی که در امور اجتماعی و سیاسی مخالف تغییر و انقب و ترقی هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاعیه
تصویر ارتجاعیه
قابلیت خم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاعیت
تصویر ارتجاعیت
قابلیت ارتجاع قابلیت خم شدن خم پذیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
((اِ تِ))
بازگشتن، بازگشت، باز گردانیدن، نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
واپسگرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
Referential, Referentially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
référentiel, de manière référentielle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referensial, secara referensial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
ارجاعی , حوالہ دینے کے طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
উল্লেখযোগ্য , রেফারেন্সিয়ালভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
ya kurejelea, kwa njia ya kumbukumbu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referans, referans olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
참조의 , 참조적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
参照の , 参照的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
הפניות , באופן הפניה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
संदर्भात्मक , संदर्भात्मक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referencyjny, referencyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
อ้างอิง , อย่างอ้างอิง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referentieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referencial, referencialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referenziale, in modo riferito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referencial, referencialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
参考的 , 参照地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
референційний , посилально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
referenziell, referentiell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ارجاعی
تصویر ارجاعی
ссылочный , ссылочно
دیکشنری فارسی به روسی
ارجاعی، برگشت پذیر
دیکشنری اردو به فارسی