جدول جو
جدول جو

معنی اراده - جستجوی لغت در جدول جو

اراده
عراده، واحد شمارش توپ، از آلات جنگی شبیه منجنیق که برای پرتاب کردن سنگ به کار می رفته
تصویری از اراده
تصویر اراده
فرهنگ فارسی عمید
اراده
نیرویی ارادی و نفسانی که شخص را برای رسیدن به هدف وادار به انجام عمل می کند، خواست، میل، قصد، تصمیم جدّی، در تصوف علاقۀ درونی سالک برای رسیدن به حق و حقیقت
فرهنگ فارسی عمید
اراده
(کَ)
اراده. ارادت. خواستن. (تاج المصادر بیهقی). خواست. خواسته. خواهش. میل. قصد. آهنگ. کام. دهر. (منتهی الارب) : و واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آنرا و صواب بودن بآنچه اراده کرده ای. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314).
نه بی ارادت او بر زمین ببارد ابر
نه بی مشیت او بر هوا بجنبد باد.
مسعودسعد.
ای داور زمانه، ملوک زمانه را
جز بر ارادت تو مسیر و مدار نیست.
مسعودسعد.
ارادت من متضمن این رأی نیست. (کلیله و دمنه). زاهدی مهمان پادشاهی بود چون بخوان بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون بنماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او. (گلستان).
گردن او عاشق ارادت دست است
پهلوی او ف تنه ارادت ران است.
(ظاهراًدر صفت اسب).
- اراده کردن، قصد کردن. آهنگ کردن. مقصود داشتن.
لغت نامه دهخدا
اراده
دوست داشتن
تصویری از اراده
تصویر اراده
فرهنگ لغت هوشیار
اراده
((اَ رّ دِ))
گردونه، ارابه
تصویری از اراده
تصویر اراده
فرهنگ فارسی معین
اراده
((اِ دِ))
خواستن، خواست، میل، آهنگ
تصویری از اراده
تصویر اراده
فرهنگ فارسی معین
اراده
کامش، پشتکار، آهنگ، خواست، یازش
تصویری از اراده
تصویر اراده
فرهنگ واژه فارسی سره
اراده
الإرادة
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به عربی
اراده
Volition
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اراده
volition
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اراده
wola
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به لهستانی
اراده
hiari
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اراده
воля
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به روسی
اراده
Willenskraft
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به آلمانی
اراده
воля
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اراده
ارادہ
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به اردو
اراده
ইচ্ছা
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به بنگالی
اراده
의지
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به کره ای
اراده
irade
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اراده
意志
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به چینی
اراده
意志
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اراده
רָצוֹן
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به عبری
اراده
इच्छा
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به هندی
اراده
kehendak
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اراده
wil
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به هلندی
اراده
volición
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اراده
volontà
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اراده
volição
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اراده
ความตั้งใจ
تصویری از اراده
تصویر اراده
دیکشنری فارسی به تایلندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
مایکل. شیمیدان و فیزیکدان انگلیسی. در بیست ودوم سپتامبر 1791م. در نوینگتن بدنیا آمد. پدر و مادرش اهل یورکشایر بودند و چون پدر وی در لندن آهنگری پیشه کرد خانوادۀ او بدان شهر کوچ کرد. مایکل در چهارده سالگی شاگرد صحافی شد و تا مارس 1813 به این کار ادامه داد. در این سال به توصیۀ ’سر همفری داوی’ در آزمایشگاه علمی انجمن شاهنشاهی بریتانیای کبیر دستیار گردید و چنانکه داوی در سخنرانیهای خود گفته بود مایکل جوان به خدمت دانش کمر بست. وی برای به دست آوردن این کامیابی متن سخنرانیهای داوی را بدقت یادداشت و سپس تنظیم و تجلید کرد و برایش فرستاد و از داوی خواست که اجازه دهد او را به دستیاری برگزیند. فاراده مردی کاملاً خودساخته بود، همراه داوی سفری به فرانسه، ایتالیا و سویس رفت که از اکتبر 1813 تا آوریل 1815 طول کشید. در سال 1825 مدیر آزمایشگاه علمی مذکور شد و سپس در سال 1822برای همیشه به استادی علوم شیمیایی انجمن شاهنشاهی مزبور برگزیده شد. کتاب معروف او به نام یادداشتهای روزانه در هفت جلد بین سالهای 1932 تا 1936 یعنی نزدیک هفتاد سال پس از مرگش به کوشش ت. مارتین به چاپ رسید. فاراده درباره ترکیبات کلر به مطالعاتی پرداخت و چند ترکیب ناشناختۀ آن را کشف کرد. درباره گازها نیز مطالعاتی کرد و موفق شد گاز را به مایع تبدیل کند. در صنایع پولادسازی و شیشه سازی نیز کارهای او بسیار سودمند بود. یکی از اکتشافات او که در سال 1825 بدان توفیق یافت کشف بنزین بود. از دیگر کارهای سودمندش ترویج روشهای آزمایشگاهی در علوم است. فاراده در سال 1867 درگذشت. (از دایرهالمعارف بریتانیکا).
قوانین فاراده: فاراده در تحقیقاتی که در رشتۀ فیزیک به عمل آورد به قوانین تازه ای برخورد که از جملۀ آنها دو قانون او در مبحث الکتریسیته بسیار قابل توجه است: 1- اگر از یک اسید یا باز یا نمک رقیق جریان الکتریکی عبور کند آن محلول تجزیه میشود و اگر اسید باشد فلز با هیدروژنش بطرف قطب منفی وسایر عناصر بسوی قطب مثبت میرود، و یونهای تجزیه شده در اطراف الکترودها گرد می آیند و در مایع الکترولیت باقی نخواهند ماند. تجربه نشان میدهد که مقدار الکترولیت تجزیه شده، به شکل ظرفی که مایع الکترولیت در آن قرار گرفته و به قطب ها و درجۀ حرارت الکترولیت مربوط نیست و فقط به جنس الکترولیت، شدت جریان و زمان بستگی دارد. یعنی اگر شدت جریان در ظرف فزونی یابد مقدار الکترولیت تجزیه شده بهمین نسبت افزایش خواهد یافت و اگر شدت جریان ثابت باشد باز هم تجربه نشان داده است که مقدار فلز رسوب شده متناسب با طول زمانی است که جریان از مایع الکترولیت عبور کرده است. پس میتوان قانون اول فاراده را چنین بیان کرد: وزن یک الکترولیت مشخص که بوسیلۀ عبور جریان تجزیه میشود متناسب با مقدار الکتریسیته ای است که از آن عبور میکند:
kit=Kd=M
K مربوط به جنس شیمیایی الکترولیت است و آن را معادل الکتروشیمیایی فلز میگویند و برای نمکهای فلزی که ظرفیت آنها مساوی باشد یکی است. اگر i مساوی یک و t نیز مساوی یک ثانیه باشد it مساوی یک کولن (کولمب) میشود. پس K مساوی جرم فلزی است که درنتیجۀ عبور یک کولن الکتریسیته از مایع بدست می آید. 2- قانون دوم چنین است: مقدار الکتریسیتۀ لازم برای آنکه یک ولانس گرم جسم بوسیلۀ الکترولیز رسوب کند مربوط به جنس الکترولیت نیست و برای تمام اجسام مساوی و یکسان، و مقدار آن 96500 کولن است. (از کتاب الکتریسیته تألیف محمد نجمی چ دانشگاه صص 90-91). و رجوع به فصل دوم کتاب مزبور (مبحث الکتریسیتۀ جاری) شود
لغت نامه دهخدا
نام درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم) ، فروکش شدن. (غیاث). فروکش کردن، مقام گزیدن. (غیاث). رجوع به بارافکن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارائه
تصویر ارائه
نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو گردانیدن، نیک گفتن، نیک کردن، چیزی نیکو آوردن، نیک گفتاری، نیک کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباده
تصویر اباده
کشتن تبه کردن هلاک کردن کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارانه
تصویر ارانه
گاومیری دام میری
فرهنگ لغت هوشیار