جمع واژۀ اظفور. (اقرب الموارد). رجوع به اظفور شود: و یستحب تخلیل اللحیه و تقلیم الاظافر. (یادداشت مؤلف) ، درآویختن و فروبردن ناخن خود را یا چنگ زدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ناخن در چیزی آویختن. (تاج المصادر بیهقی). چنگال زدن و درآویختن ناخن خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سرگرفتن چرغ را. (ناظم الاطباء). سرگرفتن چرغ مرغ را. (آنندراج). اظفار صقر طائر را، گرفتن آن را بچنگالش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
جَمعِ واژۀ اظفور. (اقرب الموارد). رجوع به اظفور شود: و یستحب تخلیل اللحیه و تقلیم الاظافر. (یادداشت مؤلف) ، درآویختن و فروبردن ناخن خود را یا چنگ زدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ناخن در چیزی آویختن. (تاج المصادر بیهقی). چنگال زدن و درآویختن ناخن خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سرگرفتن چرغ را. (ناظم الاطباء). سرگرفتن چرغ مرغ را. (آنندراج). اظفار صقر طائر را، گرفتن آن را بچنگالش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)