معنی اظافر - لغت نامه دهخدا
معنی اظافر
- اظافر(اَ فِ)
- جمع واژۀ اظفور. (اقرب الموارد). رجوع به اظفور شود: و یستحب تخلیل اللحیه و تقلیم الاظافر. (یادداشت مؤلف) ، درآویختن و فروبردن ناخن خود را یا چنگ زدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ناخن در چیزی آویختن. (تاج المصادر بیهقی). چنگال زدن و درآویختن ناخن خود را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، سرگرفتن چرغ را. (ناظم الاطباء). سرگرفتن چرغ مرغ را. (آنندراج). اظفار صقر طائر را، گرفتن آن را بچنگالش. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا