جدول جو
جدول جو

معنی ادیبی - جستجوی لغت در جدول جو

ادیبی
(اَ)
شاعر و قاضی ترک. متوفی بسال 1028هجری قمری او راست: دیوانی بترکی
لغت نامه دهخدا
ادیبی
ادیب بودن
تصویری از ادیبی
تصویر ادیبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادیب
تصویر ادیب
(پسرانه)
سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
کسی که علم ادب می داند، سخن سنج، سخن دان، بافرهنگ، دبیر، معلم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
منسوبست به ادیم که بطنی است از خولان. (سمعانی) ، گیسو ساختن کسی را: اذآب غلام، گیسو ساختن پسر را
لغت نامه دهخدا
(اَ می ی)
چرم گر. ادیم گر، آنگاه. و آن برای زمان ماضی است و گاهی برای مفاجاه آید بشرط که در جواب بینا یا بینما واقع شود و قد تکون زائده نحو اذ واعدنا موسی (قرآن 51/2) ، ای واعدنا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به مبارک محمد شود. (معجم المطبوعات) ، ترسانیدن او را، حریص کردن ویرا. ایلاع، دلیر کردن او را بر. دلیر گردانیدن. (منتهی الارب) ، برآغالانیدن ویرا بر، مضطرکردن کسی را بسوی کسی
لغت نامه دهخدا
(اُ دَ بِ)
نوعی از مار
لغت نامه دهخدا
گوشمالی فرهیختی منسوب به تادیب. یا حبس (زندان) تادیبی. حبسی است که برای جرم از جنس جنحه معین شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیمی
تصویر ادیمی
چرمی چرمینه منسوب به ادیم، ادیم گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیبه
تصویر ادیبه
مونث ادیب
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی ادبی ادبیک منسوب به ادب آنچه پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
شاعر، سخندان، سخن سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
نوشته ای که موضوع و سبک آن ادبی باشد، نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
بافرهنگ، دانشمند، دانای علم و ادب، معلم، مربی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
فرهنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
Literary, Literarily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
littérairement, littéraire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
edebi olarak, edebi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
문학적으로 , 문학적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
文学的に , 文学的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
ספרותית , ספרותי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
साहित्यिक रूप से , साहित्यिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
secara sastra, sastra
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
อย่างวรรณกรรม , วรรณกรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
литературно , литературный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
literair
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
literariamente, literario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
letterariamente, letterario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
literariamente, literário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
文学地 , 文学的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
literacko, literacki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
літературно , літературний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
literarisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
kwa kifasihi, fasihi
دیکشنری فارسی به سواحیلی