جدول جو
جدول جو

معنی ادوارد - جستجوی لغت در جدول جو

ادوارد
(اِ)
دریاچۀ ادوارد، دریاچۀ کوچکی به افریقا، که دریاچۀ آلبرنیانزا بدان پیوندد
لغت نامه دهخدا
ادوارد
(اِ)
کودکان ادوارد، پردۀ نقاشی عمل پل دلارش. این پرده ادوارد پنجم و دوک دیرک را که در اطاقی در برج لندن توقیف شده اند، نشان میدهد هر دو شاهزاده بر تخت خواب نشسته اند و از سیمای ادوارد پنجم، رنج درونی و حزن او آشکار است و بجامۀ سیاه ملبس است، دستهای وی بهم ملحق و سراو خم است و بشانۀ برادر خود تکیه کرده است و او جامه ای از مخمل سیاه در بر دارد و کتاب ادعیۀ خود رابر زانوان برادر ارشد بازگذاشته و او را وادار بخواندن کتاب داشته و ناگهان آواز شوم کلید توجه او را جلب کرده و وی سر را بطرف در که از آنجا شعاعی داخل شده است، برگردانیده است و سگی کوچک نیز بهمان جهت مینگرد، گوشها را بلند دارد و منتظر دخول کسان است. اینان قاتلینی هستند که گلسستر برای کشتن شاهزادگان فرستاده است. این پرده اکنون در موزۀ لوور است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروارد
تصویر فروارد
مهاجم، آنکه ناگاه حمله کند یا ناگهان به کسی یا جایی درآید، هجوم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوکارد
تصویر دوکارد
قیچی، مقراض، قیچی بزرگ که با آن پشم گوسفندان را می چینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادواری
تصویر ادواری
امری که نوبت به نوبت و گاه به گاه صورت می گیرد، نوبتی مثلاً جنون ادواری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادورد
تصویر شادورد
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شایورد، سابود، خرمن ماه،
فرش، تخت پادشاهی، برای مثال جهان دار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی - ۸/۳۳۰)
در موسیقی آهنگی از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
مراحل، دوره ها مثلاً ادوار زندگی، زمان ها، در موسیقی مقام
فرهنگ فارسی عمید
(اِ دُ)
پرنس دگال، پسر هانری ششم و مارگریت دانژو. وی کوشش کرد که ادوارد چهارم را از سلطنت خلع کند لکن بدست طرفداران وی کشته شد (1453- 1471م.)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اول، پادشاه انگلستان (1272- 1307م.). وی گالواها رامغلوب کرد، با اسکاتلندیان جنگ سخت داد و چون به آزادی پارلمانی احترام میگذاشت، بدو لقب ژوستینین بریتانیا داد (1239- 1307م.). و رجوع به تاریخ مغول ص 204 و 245 و 283 شود.
اول یا ادوارد قدیم. پادشاه آنگلوساکسن (901- 924م.).
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ادوارد هانری پالمر، مستشرق و روزنامه نویس انگلیسی. مولد بسال 1840م. 1255/ هجری قمری در کمبریج و وفات در سنۀ 1882م. 1299/ هجری قمری در شبه جزیره سینا. وی استاد زبان عربی در دانشگاه کمبریج بود (1871) و در آغاز جنگ مصر برای حکومت انگلستان هیئتی مخفی بریاست خود در شبه جزیره سینا تشکیل کرد تا بدویان آنجا را بنفع انگلیسیان برانگیزد ولی پس از چندی مأموریت وی کشف شد و او را با همراهانش تیرباران کردند. از مهمترین آثار او یکی تصوف شرقی و عرفان ایران (1867) دیگر صحرای اگزود (1871) دیگر تاریخ ملت یهود (1874-1884) دیگر فرهنگ فارسی (1876-1883) دیگر دیوان بهاءالدین زهیر (1876-1877) دیگر فرهنگ انگلیسی بفارسی با دستور مختصر زبان فارسی که گی لو استرانژ آنرا تمام کرد (1883) دیگر رسالۀ عربی (1885). دیگر دستور مختصر زبان هندوستانی و فارسی و عربی (1885) دیگر اورشلیم که بمعاونت بزان نوشته شد. (1871-1888م.) و غیره
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پسر ژان اول، پادشاه پرتقال در 1432م. وی قانون ’کد’ را انتشار داد (1391- 1438م.)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پلانتاژنه. از خاندان سلاطین پلانتاژنه پسر دوک کلارنس (ژرژ) و مادر او دختر کنت وارویک مسماه به ایزابل است. او از طرف جد خویش بکنتی وارویک تعیین شد ودر 1485 میلادی چون بدعوی حق وراثت حکومت برخاست هانری هفتم او را دستگیر و محبوس ساخته و در 1499م. بکشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پسر ادوارد سوم، پرنس دگال که بمناسبت رنگ سلاح خویش به پرنس نوار (شاهزادۀ سیاه) مشهور گردید. وی در جنگ پواتیه پیروزشد و ژان لبن را بزندان افکند (1330- 1376م.)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ل لی برال. کنت ساوآ (1323- 1329م.) وی متحد وفی فرانسه بود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی از بخش یخکش بخش بهشهر شهرستان ساری است. کوهستانی جنگلی و معتدل مرطوب و دارای 420 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود نکا و محصول آنجا غلات، شاهدانه، عسل و شغل اهالی زراعت و صنایعدستی زنان شال و کرباس بافی است، راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَدْ)
جمع واژۀ دور. گردشها.
- ادوار، یا ادوار سنین، دوره ای که احکامیان و منجمین برای هر کوکبی از بدو خلقت تا امروز قائل شده اند و آنرا بفارسی هزارات گویند.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
طبیعی دان انگلیسی، متولد در وستهام (1693- 1773م.). او راست: تاریخ طبیعی پرندگان نامعروف
لغت نامه دهخدا
پیاپی آینده، هم اندیشه پیاپی وارد شونده، فکرو تخیلی که در ذهن دوتن در یک زمان یا در دو هنگام خطور کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
زمانها، گردشهای روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراری
تصویر ادراری
منسوب به ادرار (بمعنی وظیفه و مستمری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادباری
تصویر ادباری
پلیدی ناپاکی کثیفی، بدبختی نگون بختی سیه روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدوار
تصویر ازدوار
زیارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواره
تصویر اسواره
از پارسی اسوار پیشوای پارس
فرهنگ لغت هوشیار
کارندان نو نیاز، بی جا غیرماهرناآشنابکارناشی، ناموجه بیجا: این ضحکه باردواین استهزاء ناواردبرکجامی آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطواری
تصویر اطواری
لوس ننر شخصی که اطواردر میاورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که هضم نشودبدهضم، بدهضمی امتلا: همیشه لب مرد بسیار خوار در آروغ بد باشد از ناگوار. (نظامی لغ)، ناخوش آینده بطبع بدمزه: (واستقبال مقدم مرا چنین ذخیره نامحدودو شربتی ناگوارمهیا کرده ای، {ناملایم بطبع سخت دشوار: برفقیران محنت و پیری نباشد ناگوار کی غم دندان خوردآن کس که نانی نیستش ک (صائب)، آنکه مصاحبتش ملایم طبع دیگران نباشد گران جان
فرهنگ لغت هوشیار
دورکی زمانیک منسوب به ادوار نوبتی. امری که نوبت به نوبت و دوره بدوره صورت میگیرد. یا جنون ادواری دیوانگیی که گاه بگاه و در دره های معین بروز میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادورد
تصویر شادورد
((دْ وَ رْ))
گستردنی، فرش، هاله، خرمن ماه، تخت پادشاهی، پرده ای از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوکارد
تصویر دوکارد
((دُ))
مقراض، جلمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متوارد
تصویر متوارد
((مُ تَ رِ))
پیوسته، پی درپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادواری
تصویر ادواری
نوبتی، دوره ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
جمع دور، گردش ها، زمان ها، دوایر نود و یک گانه موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
دوره ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یادواره
تصویر یادواره
اثر، نشانه
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع دهستان یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی