جدول جو
جدول جو

معنی ادهاس - جستجوی لغت در جدول جو

ادهاس(فَ لَ رَ / رُو)
درآمدن در جای نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادهان
تصویر ادهان
دهن ها، روغن ها، چربی ها، جمع واژۀ دهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
دنس، افراد فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ لَ شِ)
بچۀ تمام خلقت افکندن ناقه. افکندن ناقه بچۀ تمام خلقت که پشم برآورده باشد. (منتهی الارب). اجهاض، آثار نو. (منتهی الارب) ، آثار کهنه و پوسیده. (منتهی الارب) ، رنگی از رنگهای اسپ. بور، شتر یا اسپ خاکسترگون که سیاهی آن بر سپیدی غالب باشد. (منتهی الارب) ، اسب سیاه. (مهذب الاسماء) ، ستور سیاه رنگ. اسبی سیاه بش و دنبال سرخ:
ستام شب را جسری کنم بطرف سرشک
چو زیر زین کشد او پشت بارۀ ادهم.
مسعودسعد.
چگونه ادهمی آن ادهمی که من زبرش
چنان نشستم چون برفراز دیوان جم.
سنائی.
تا خورشید پیاده بیند
خورشید دگر فراز ادهم.
خاقانی.
، بند. (منتهی الارب). قید. بند چوبین که بر پای نهند. (مهذب الاسماء). کند. کنده. بند آهن. اکثر اهل لغت بمطلق بند تفسیر کرده و ظاهر آنست که مخصوص به آهن باشد. (آنندراج). بند آهنی که در پای مجرمان اندازند. (غیاث) ، لیل ٌ ادهم، شبی سیاه. مؤنث: دهماء. ج، اداهم
لغت نامه دهخدا
(دَهَْ ها)
نرم خوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
آنچه برنگ سیاه سرخ باشد: رمل ادهس، ریگ سرخ رنگ. مؤنث: دهساء. ج، دهس
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ خوا / خا)
ادباس ارض، ظاهر کردن زمین روئیدگی را، آثار ادبی
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ نُ / نِ / نَ)
ادحاس سنبل، پر شدن خوشه از دانه ها، بسیاردرخت شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی) ، ادخال فی الامر، ما یخالفه و یفسده. (تاج المصادر بیهقی) ، نهادن. گذاشتن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ درس. (دهّار)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
سبق گفتن. (منتهی الارب). درس کتاب کردن. (آنندراج). تدریس
ادراس. سبق گفتن
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ادکاس ارض، ظاهر کردن زمین گیاه را
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دلس، بمعنی تاریکی و تاریکی در تاریکی و روئیدگی که در آخر گرما برگ آرد و باقیماندۀ روئیدگی
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
در آخر گرما برگ آوردن گیاه.
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
در حیرت افکندن. به حیرت افکندن. ابطار. حیران کردن. مدهوش کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ فَ)
پر کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : ادهاق کاس، پر کردن جام را. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ گَ)
اندوهگین کردن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دهن و دهنه. روغنها
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ نَ وَ)
ظاهر کردن خلاف باطن. (منتهی الارب). مداهنه. (زوزنی). مداهنت کردن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ نِ)
چرب شدن.
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جای نرم که نه ریگ باشد و نه خاک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن کلان سرین. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادهان
تصویر ادهان
جمع دهن و دهنه، روغنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
جمع دنس، آلوده ها، زشتخویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهاش
تصویر ادهاش
شگفتاندن به شگفتی انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهس
تصویر ادهس
سرخرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهاق
تصویر ادهاق
جام آگندن پر کردن جام، شتاباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادهام
تصویر ادهام
اندوهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
((اَ دُ))
جمع دنس، آلوده به چرک، آلوده به زشتخویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادهان
تصویر ادهان
جمع دهن، دهنه، روغن ها، چربی ها
فرهنگ فارسی معین
ناامیدکننده، غمگین، تاریک، عبوس
دیکشنری اردو به فارسی