جدول جو
جدول جو

معنی ادحاس - جستجوی لغت در جدول جو

ادحاس
(غَ / غِ نُ / نِ / نَ)
ادحاس سنبل، پر شدن خوشه از دانه ها، بسیاردرخت شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی) ، ادخال فی الامر، ما یخالفه و یفسده. (تاج المصادر بیهقی) ، نهادن. گذاشتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادناس
تصویر ادناس
دنس، افراد فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ درس. (دهّار)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
خانه پر از اهل آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گیاه نخستین رویانیدن زمین. یا چریدن ستور گیاه زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) : الحاس ارض، یعنی رویانیدن آن نخستین گیاه را، و گفته اند: چریدن ستور گیاه آن را، عبارت ’اساس’ اینست: الحست الارض، انبتت ماتلحسه الدواب. (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ خوا / خا)
ادباس ارض، ظاهر کردن زمین روئیدگی را، آثار ادبی
لغت نامه دهخدا
(غَ نُ / نِ / نَ)
باطل کردن. (تاج المصادر بیهقی). دفع کردن. باطل کردن حجت. مغلوب کردن.
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ بَ کُ نَنْ دَ / دِ)
راندن. دور گردانیدن. دور کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، ادخان نار، دود برآمدن از آتش، ادّخان زرع، سخت شدن دانۀ کشت
لغت نامه دهخدا
(غَ /غِ بَ)
درآمدن در نقب.
لغت نامه دهخدا
(هََ)
سبق گفتن. (منتهی الارب). درس کتاب کردن. (آنندراج). تدریس
ادراس. سبق گفتن
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ادکاس ارض، ظاهر کردن زمین گیاه را
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دلس، بمعنی تاریکی و تاریکی در تاریکی و روئیدگی که در آخر گرما برگ آرد و باقیماندۀ روئیدگی
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
در آخر گرما برگ آوردن گیاه.
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ رَ / رُو)
درآمدن در جای نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَحْ حا / دُ حا)
کرمی است زردرنگ که در جایهای نرم و نمناک مغاکها سازد و طفلان آن را جهت شکار گنجشکان در دامها می بندند. ج، دحاحیس. (منتهی الارب). جنبنده ای که در ریگ پنهان شود. ج، دحاحیس. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
جمع دنس، آلوده ها، زشتخویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشحاس
تصویر اشحاس
غیبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
((اَ دُ))
جمع دنس، آلوده به چرک، آلوده به زشتخویی
فرهنگ فارسی معین
ناامیدکننده، غمگین، تاریک، عبوس
دیکشنری اردو به فارسی