جدول جو
جدول جو

معنی ادجیجاء - جستجوی لغت در جدول جو

ادجیجاء
(غَ / غِ)
تاریک شدن شب، خوار گردانیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ / غِ)
ابرناک گردیدن روز، برگزیدن
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ نَ / نِپَ)
شتاب کردن. شتابی کردن. (منتهی الارب). شتابیدن. شتافتن، جمع واژۀ ادمانه
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خوی و عادت و حال. اهجیری. هجیر. هجّیره. اهجوره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نیک پختن گوشت را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). نیک پختن گوشت تا از هم بریزد. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : مهرا کردن، یعنی نیک پختن گوشت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هریسه کردن گوشت را، کشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سرد گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، سخن بسیار بیهوده گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، داخل شدن در سردی. این کلام را در شب گویند یا در وزیدن باد در گرمای تابستان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دهی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دنی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ دعی ّ. پسرخواندگان: و ماجعل ادعیأکم ابنأکم. (قرآن 4/33).
لغت نامه دهخدا
(حُ دَ)
قریه ای است به شام که عدی بن رقاع، خمر مقدیه را بدانجا منسوب داشته است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تاریک شدن شب. (تاج المصادر بیهقی). تاریک گردیدن شب، لغزانیدن پای. بخیزانیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، قرعه انداختن، گردانیدن آفتاب بمغرب از وسطالسّماء
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ مَ)
بخشیدن، (از ’وج ی’) (منتهی الارب)، عطا کردن، (از اقرب الموارد)، زشت گردانیدن ناموس کسی را و زیان رسانیدن در آن: اوخش فی عرضه، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، درآمیختن، (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، برانگیختن، (منتهی الارب)، مرهً بعد اخری، بازگردانیدن تیر قمار بر بابه، و آن تیردان سهام قداح است چون کنانه، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادعیاء
تصویر ادعیاء
جمع دعی، پسرخواندگان، جهمرز زادگان
فرهنگ لغت هوشیار