جدول جو
جدول جو

معنی ادبار - جستجوی لغت در جدول جو

ادبار
بخت برگشتگی، تیره بختی، تیره روزی، برای مثال چون می گذرد کار چه آسان و چه سخت / واین یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت (عنصری - ۳۱۰)، کثیف، پشت کردن، رو برگرداندن
تصویری از ادبار
تصویر ادبار
فرهنگ فارسی عمید
ادبار
(اَ)
جمع واژۀ دبر و دبر، بمعنی آینده پس و سپس و پشت و آخر هر چیز و ازپس آینده.
- ادبارالسجود، سنت شام: ’...و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من اللیل فسبحه و ادبارالسجود’. (قرآن 39/50 و 40) ، و تسبیح کن بحمد پروردگارت پس از مطلع آفتاب و پیش از غروب و از شب پس تسبیح کن اورا و عقبهای سجده. و ادبارالسجود روایت کردند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات اﷲ و سلامه علیه و عمر بن الخطاب و ابوهریره و حسن بشری و نخعی و شبعی و اوزاعی که ادبارالسجود مراد دو رکعت پیش صبح است که آنرا رکعتی الفجر گویند سنّت نماز بامداد و عبداﷲعباس روایت کرد از حضرت رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم که این دو رکعت است از پس نماز شام پیش از آنکه سخن گوید دو رکعت اول یکبار الحمد و یکبار قل یاایهاالکافرون و دو رکعت دوم یکبار الحمد و یکبار قل هواﷲ احد. مقاتل گفت وقتش چندانست تا شفق فرونشده باشد. مجاهد گفت تسبیح است که در عقب نمازهای فرض کنند. ابن زید گفت نوافلست از قضاء فرایض و گفتند ادبارالسجود دو رکعت نماز پیش از صبح و ادبارالنجوم دو رکعت نمازاست پس از نماز شام. قراء در این لفظ خلاف کردند. ابوعمرو و یعقوب و عاصم و کسائی ادبار خواندند بفتح الف و دیگر قراء بکسر الف خواندند علی المصدر. قرائت اول علی جمع دبر. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 5 ص 142).
- ادبارالشهر، آخرهای ماه: جئتک ادبارالشهر و فی ادبارالشهر، آمدم ترا آخر ماه. (منتهی الارب).
، طعام مهمانی یا کدخدائی
لغت نامه دهخدا
ادبار
(طَ / طِ)
پشت بدادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). پشت دادن. (منتهی الارب). سپس رفتن.
لغت نامه دهخدا
ادبار
پس رفتن
تصویری از ادبار
تصویر ادبار
فرهنگ لغت هوشیار
ادبار
((اِ))
پشت کردن، پشت به دشمن کردن و گریختن، نگون بختی، بدبختی، نگون بخت، سیه روز
تصویری از ادبار
تصویر ادبار
فرهنگ فارسی معین
ادبار
بدبختی، سیه روزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگون بختی، واپسی، بداقبال، بی اقبال، سیه روز، مدبر، نگون بخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادرار
تصویر ادرار
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
وظیفه، مستمری، مقرری، ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادبیر
تصویر ادبیر
نحوست، بدبختی، بخت برگشتگی، برای مثال در جهان چندان که گویی بی شمار / نیستی و محنت و ادبیر هست (انوری - ۵۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادخار
تصویر ادخار
پس انداز کردن، ذخیره کردن، اندوختن
فرهنگ فارسی عمید
بادباز، بمعنی بادکش، (آنندراج)، رجوع به بادباز شود، بادزن، مروحه، (ناظم الاطباء)، در فرهنگ شعوری نیز بمعنی بادبزن وبادبیزن و بادزن که بعربی مروحه گویند، آمده است
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
پوستی است از گوش شتر و جز آن که ببرند و بسوی پس بیاویزند، مقابل اقباله که پوست آویخته بسوی جلو است. پاره ای پوست که از گوش درآویخته باشد. (مؤید الفضلاء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
زمانها، گردشهای روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهبار
تصویر اهبار
گوشت نو آوردن فربه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغبار
تصویر اغبار
کوشش نمودن، کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقبار
تصویر اقبار
گورساختن به خاک سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبار
تصویر اکبار
جمع کبر
فرهنگ لغت هوشیار
لبه ها کناره ها، جمع صبر، درنگ ها درنگ کردن درنگیدن، شکیبا گردانیدن، ترش شدن شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیار
تصویر ادیار
جمع دیر، کنشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
اذخار ذخیره کردن ذخیره نهادن انبار کردن اندوختن جمع کردن پس انداز کردن چیزی را، بر گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادباری
تصویر ادباری
پلیدی ناپاکی کثیفی، بدبختی نگون بختی سیه روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبر، آگاهی، اطلاعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجبار
تصویر اجبار
کسی را به کاری به زور واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احبار
تصویر احبار
جمع حبر، دانشمندان، پیشوایان روحانی یهود
فرهنگ لغت هوشیار
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادبیر
تصویر ادبیر
بخت برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادباب
تصویر ادباب
دادگستران نرم راندن کودک فرا گستردن (تسری دادن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادباج
تصویر ادباج
درپیچیدن روشی در سرواد
فرهنگ لغت هوشیار
ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبار
تصویر اکبار
بزرگ پنداری، پلیدشدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادوار
تصویر ادوار
دوره ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجبار
تصویر اجبار
ناگریزی، زور، واداری، واداشتن، بایستگی
فرهنگ واژه فارسی سره