جدول جو
جدول جو

معنی ادامه - جستجوی لغت در جدول جو

ادامه
پایداری و همیشگی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
فرهنگ لغت هوشیار
ادامه
دنباله
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
فرهنگ واژه فارسی سره
ادامه
پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
فرهنگ فارسی عمید
ادامه
((اِ مِ))
دایم داشتن، دوام دادن
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
فرهنگ فارسی معین
ادامه
Continuance, Continuation
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ادامه
продолжение
دیکشنری فارسی به روسی
ادامه
Fortsetzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
ادامه
продовження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ادامه
kontynuacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
ادامه
继续
دیکشنری فارسی به چینی
ادامه
continuação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ادامه
continuazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ادامه
continuación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ادامه
continuation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ادامه
voortzetting
دیکشنری فارسی به هلندی
ادامه
การต่อเนื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
ادامه
kelanjutan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ادامه
عزم , مصريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
ادامه
निरंतरता
دیکشنری فارسی به هندی
ادامه
הֲפָרָשָׁה
دیکشنری فارسی به عبری
ادامه
続行 , 継続
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ادامه
계속 , 지속
دیکشنری فارسی به کره ای
ادامه
devam
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ادامه
kuendelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ادامه
অব্যাহত
دیکشنری فارسی به بنگالی
ادامه
تسلسل
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پیله ابریشم فیلق، نوعی از ابریشم که هنوز آنرا از هم نگشاده باشند، خرقه درویشان که از پاره های رنگارنگ دوخته باشند مرقع، رقعه و پینه که درویشان بر خود دوزند، خال گوشتی که از بشره آدمی برآمده باشد اژخ مانندی که از چهره شخص بر آید، گل چشم مانندی که از طلا و نقره یا از ابریشم سازند و بر کلاه طفلان دوزند، نگین و مهر انگشتری نگینی که بصورت بادام باشد، هر جنس مطبوع و نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادامه
تصویر بادامه
((مِ))
پیله ابریشم، هر جنس گرانبها و نفیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادامه
تصویر بادامه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، نوغان، پیله، فیلچه، پله
هرچه شبیه مغز بادام باشد مانند نگین انگشتری
خال گوشتی درشت که در پوست بدن پیدا شود، رقعه، پینه
در تصوف جامۀ درویشان که از تکه های رنگارنگ دوخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اداهم
تصویر اداهم
جمع ادهم، سپه اسپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادانه
تصویر ادانه
فرومایگی، وام دهی ارختن (محکومیت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامت
تصویر ادامت
همیشه داشتن پیوسته گردانیدن دایم داشتن درنگ کردن در: (باید برایادامه کار پایداری کرد) یا ادامه کار. اصلی است بموجب آن محرک مساویست با کار مقاوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اداله
تصویر اداله
فرمداری (دولت)، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اداره
تصویر اداره
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسامه
تصویر اسامه
(پسرانه)
شیر، اسد
فرهنگ نامهای ایرانی