- ادامه
- پایداری و همیشگی
معنی ادامه - جستجوی لغت در جدول جو
- ادامه
- دنباله
- ادامه
- پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن
- ادامه ((اِ مِ))
- دایم داشتن، دوام دادن
- ادامه
- Continuance, Continuation
- ادامه
- продолжение
- ادامه
- Fortsetzung
- ادامه
- продовження
- ادامه
- kontynuacja
- ادامه
- continuação
- ادامه
- continuazione
- ادامه
- continuación
- ادامه
- continuation
- ادامه
- voortzetting
- ادامه
- การต่อเนื่อง
- ادامه
- kelanjutan
- ادامه
- عزم , مصريٌّ
- ادامه
- निरंतरता
- ادامه
- הֲפָרָשָׁה
- ادامه
- 続行 , 継続
- ادامه
- 계속 , 지속
- ادامه
- kuendelea
- ادامه
- অব্যাহত
- ادامه
- تسلسل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیله ابریشم فیلق، نوعی از ابریشم که هنوز آنرا از هم نگشاده باشند، خرقه درویشان که از پاره های رنگارنگ دوخته باشند مرقع، رقعه و پینه که درویشان بر خود دوزند، خال گوشتی که از بشره آدمی برآمده باشد اژخ مانندی که از چهره شخص بر آید، گل چشم مانندی که از طلا و نقره یا از ابریشم سازند و بر کلاه طفلان دوزند، نگین و مهر انگشتری نگینی که بصورت بادام باشد، هر جنس مطبوع و نفیس
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، نوغان، پیله، فیلچه، پله
هرچه شبیه مغز بادام باشد مانند نگین انگشتری
خال گوشتی درشت که در پوست بدن پیدا شود، رقعه، پینه
در تصوف جامۀ درویشان که از تکه های رنگارنگ دوخته می شد
هرچه شبیه مغز بادام باشد مانند نگین انگشتری
خال گوشتی درشت که در پوست بدن پیدا شود، رقعه، پینه
در تصوف جامۀ درویشان که از تکه های رنگارنگ دوخته می شد
جمع ادهم، سپه اسپان
فرومایگی، وام دهی ارختن (محکومیت)
همیشه داشتن پیوسته گردانیدن دایم داشتن درنگ کردن در: (باید برایادامه کار پایداری کرد) یا ادامه کار. اصلی است بموجب آن محرک مساویست با کار مقاوم
فرمداری (دولت)، پیروزی
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند