جدول جو
جدول جو

معنی اخمسه - جستجوی لغت در جدول جو

اخمسه(اَ مِ سَ)
جمع واژۀ خمیس، نیز موضعی است بسرزمین عرب. ابوعبداﷲ محمد بن المعلی بن عبداﷲ الازدی در شرح شعر تمیم بن مقبل گوید اخمیم موضعی است پست وقومی از عنزه در آنجا فرودآمدند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اخمسه(اَ مَ / مُ سَ /سِ)
و بصورتهای آخمسه، آخسمه و اخمشه نیز آورده اند. شرابی است مثل بکنی که از ارزن و جو سازند. (مؤید الفضلاء). بوزه را گویند و آن شرابی باشد که ازآرد ارزن و جو و امثال آن سازند. (برهان). آب جو.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
گرفتاری، فریب دادن، گول زدن، خدعه و فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخسمه
تصویر اخسمه
نوشابه ای که از جو، برنج یا ارزن تهیه می شد، آبجو، بوزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمسه
تصویر خمسه
پنج، پنج گانه مثلاً حواس خمسه
خمسۀ متحیره: در علم نجوم کنایه از عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل
خمسۀ مسترقه: پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ خِسْ سَ)
جمع واژۀ خسیس
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ / مِ)
چین و شکنج. (بهار عجم) (غیاث) ، فحش گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) ، بسیار بیضه کردن ملخ. کر بسیار گذاشتن ملخ. بسیاربیضه گردیدن جراد. (منتهی الارب) ، بسیارنبات شدن چراگاه، دراز شدن زمانه بر کسی: اخنی الدهر علیه، فساد آوردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ سَ)
درهمی که وزن ده دانۀ آن پنج مثقال بوده است. (مفاتیح العلوم)
لغت نامه دهخدا
(خَ سَ)
پنج. خمس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). اگر معدود مذکر باشد ’خمس’ با ’تاء’ تأنیث و اگر مؤنث باشد بدون ’تاء’ تأنیث می آید
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مَ سَ)
مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی (ع) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مِ سَ)
فرقه ای از غلاه که می گفتند ’سلمان فارسی’ و ’مقداد’ و ’عمار’ و ’ابوذر غفاری’ و ’عمر بن امیۀ ضیمری’ از طرف خداوند مأمور ادارۀ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263). به صیغۀ اسم فاعل باب تفعیل، به نوشتۀ مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمرو بن امیۀ ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین (ع) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. (ریحانه الادب ج 5 ص 265). آنچه از عقیدۀ قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. (معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصره). مخمسه حضرت امام حسین (ع) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. (روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ / سُ مَ / مِ)
آخسمه. آب جو. شرابی که از جو یا ارزن یا برنج و امثال آن سازند و در بعض فرهنگها بتقدیم میم برسین (اخمسه) آمده است و در برخی با شین منقوطه نیز مرقوم است. شراب جو و شراب کشمش را گویند که در عربی نبیذ نامند. (شعوری). رجوع به آخسمه و اخمسه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ رَ)
جمع واژۀ خمار. معجرهای زنان و مقنعه ها و هرآنچه بپوشند چیزی را
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
شصت یک رابعه و خامسه خود تقسیم شده است بشصت سادسه. ج، خوامس، پنجم: والخامسه ان لعنه اﷲ علیه اًن کان من الکاذبین. (قرآن 7/24). والخامسه ان غضب اﷲ علیها اًن کان من الصادقین. (قرآن 9/24)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ/ سِ)
تکه یا قوچی پیش آهنگ رمه. (فرهنگ شعوری). و این کلمه در جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخمه
تصویر اخمه
چین و شکنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمسه
تصویر خمسه
عدد پنج، پنج
فرهنگ لغت هوشیار
مخمسه در فارسی مونث مخمس: پنجینه، پنجگوشه، پنج باوریان گروهی که پنج تن از یاران پیامبر (ص) را گردانندگان راستین جهان می دانستند سلمان مقداد عمار ابوذر غفاری و عمر بن امیه صیمری مونث مخمس جمع مخمسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
فریب، خدعه، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخمسه
تصویر آخمسه
شرابی که از ذرت و جو یا برنج یا ارزن گیرند بوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمسه
تصویر خمسه
((خَ))
پنج، پنج انگشت. مسترقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
((دَ مَ س))
فریب دادن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخسمه
تصویر اخسمه
((اَ سُ مِ))
آخسمه، آبجو
فرهنگ فارسی معین
افسانه، داستان
فرهنگ گویش مازندرانی
برای ما
فرهنگ گویش مازندرانی