جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اخسمه

اخسمه

اخسمه
نوشابه ای که از جو، برنج یا ارزن تهیه می شد، آبجو، بوزه
اخسمه
فرهنگ فارسی عمید

اخسمه

اخسمه
آخسمه. آب جو. شرابی که از جو یا ارزن یا برنج و امثال آن سازند و در بعض فرهنگها بتقدیم میم برسین (اخمسه) آمده است و در برخی با شین منقوطه نیز مرقوم است. شراب جو و شراب کشمش را گویند که در عربی نبیذ نامند. (شعوری). رجوع به آخسمه و اخمسه شود
لغت نامه دهخدا

اطسمه

اطسمه
میانه و اشرف هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اُسْطُمّۀ چیزی. وسط قوم. (از اقرب الموارد) ، اطفاف کسی را دیگری، توانا و قادر گردانیدن وی را بر چیزی. (از اقرب الموارد). در منتهی الارب و ناظم الاطباء، معانی: آگاه گردیدن و نزدیک شدن از معنی مذکور در متن اللغه و اقرب الموارد گرفته شده است، اطفاف کیل، با طفاف پر کردن پیمانه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیمانه را به طفاف آن رساندن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). پر کردن پیمانه. (تاج المصادر بیهقی) ، اطفاف ظرف، پر کردن آن را تا برابر بالای آن باشد. (از متن اللغه) ، اطفاف ناقه، بچۀ ناتمام زادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، اطفاف بر کسی بسنگ، فراگرفتن وی را بدان. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برداشتن سنگ را برای انداختن به وی. (از اقرب الموارد) ، گرفتن وی را بسنگ. (از متن اللغه) ، اطفاف امر، فهمیدن کار را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). اطفاف فلان به کار، زیرک شدن ودانا گشتن بدان. (از اقرب الموارد). اطفاف به فلان، دانا شدن به وی و آهنگ کردن فریفتن وی. (از متن اللغه) ، فریفتن. (تاج المصادر بیهقی). اطفاف به کسی، ارادۀ فریب او کردن، اطفاف بر کسی، فروگرفتن وی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، وی را فروگرفتن و بردن، اطفاف شمشیر به کسی، فرودآوردن شمشیر بر وی و زدن بدان او را. (از متن اللغه). اطفاف شمشیر و جز آن به کسی، فروآوردن آن را به وی. (از اقرب الموارد) ، اطفاف استره به بینی کسی، نزدیک کردن استره را بدان و بریدن آن را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اخامه

اخامه
خیمه ساختن، گفته اند شهری است جنب سوارقیه از دیار بنی سلیم مذکور در شعر عمر بن ابی ربیعه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

اخمسه

اخمسه
جَمعِ واژۀ خمیس، نیز موضعی است بسرزمین عرب. ابوعبداﷲ محمد بن المعلی بن عبداﷲ الازدی در شرح شعر تمیم بن مقبل گوید اخمیم موضعی است پست وقومی از عنزه در آنجا فرودآمدند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

اخمسه

اخمسه
و بصورتهای آخمسه، آخسمه و اخمشه نیز آورده اند. شرابی است مثل بکنی که از ارزن و جو سازند. (مؤید الفضلاء). بوزه را گویند و آن شرابی باشد که ازآرد ارزن و جو و امثال آن سازند. (برهان). آب جو.
لغت نامه دهخدا