- اخشیشان
- درشت پوشی، درشت گویی، سخت زیستی، خشم
معنی اخشیشان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عناصر چهارگانه شامل آب، آتش، باد، خاک، چهار عنصر
چهار مادر، چهار گوهر، چهار آخر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
چهار مادر، چهار گوهر، چهار آخر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
جمع آخشیج، عناصر چهارگانه
اطرافیان
دشمنیاری
نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گونست و بسیاهی زند
اقوام، منسوبان، اقرباء
آخریان، برای مثال چون می دهی مرا تو عطاهای به گزین / جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر (کمال الدین اسماعیل - ۸۷)
ضمیر جمع درباره انسان
((ضم.))
فرهنگ فارسی معین
ضمیر شخصی، منفصل (جمع ذوی العقول)، فاعلی، ایشان گفتند، ایشان رفتند، اضافی، کتاب ایشان، خانه ایشان
ضمیر جمع دربارۀ انسان، ضمیر اشارۀ احترام آمیز برای سوم شخص مفرد