کوهی است قرب مدینه بین ناحیه ملل و روحاء و ذکر آن در اخبار عرب آمده است، خوار و زبون گردانیدن. ناکس و زبون گردانیدن. خسیس گردانیدن. (زوزنی) ، خسیس و فرومایه یافتن کسی را. (منتهی الارب). خوار و زبون یافتن. ناکس و زبون یافتن، کم کردن (بهرۀکسی) : اخس ّ اﷲ حظّه، کم کناد خدای بهرۀ او را!
کوهی است قرب مدینه بین ناحیه مَلل و روحاء و ذکر آن در اخبار عرب آمده است، خوار و زبون گردانیدن. ناکس و زبون گردانیدن. خسیس گردانیدن. (زوزنی) ، خسیس و فرومایه یافتن کسی را. (منتهی الارب). خوار و زبون یافتن. ناکس و زبون یافتن، کم کردن (بهرۀکسی) : اَخَس َّ اﷲ حظّه، کم کناد خدای بهرۀ او را!
نام جدّ حاتم طائی که از پدر خود ابواخزم عاق بود و بعد از مردن اخزم پسران وی روزی بر جد خویش ابی اخزم درافتادند و او را مجروح و خون آلوده ساختند و او این بیت بگفت: ان ّ بنی ّ ضرّجونی بالدّم شنشنه اعرفها من اخزم. و بجای ’ضرجونی’، ’رملونی’ نیز روایت شده و مراد این است که آنان در عقوق شبیه پدر خود هستند. و مصراع اخیر مثل شده است. (مجمع الامثال میدانی) (عقدالفرید چ قاهره سنۀ 1321 هجری قمری ج 1 ص 157). و رجوع به ابواخزم طائی شود، خسیف یافتن چاه را
نام جدّ حاتم طائی که از پدر خود ابواخزم عاق بود و بعد از مردن اخزم پسران وی روزی بر جد خویش ابی اخزم درافتادند و او را مجروح و خون آلوده ساختند و او این بیت بگفت: ان ّ بنی ّ ضرّجونی بالدّم شنشنه اعرفها من اخزم. و بجای ’ضرجونی’، ’رمَلونی’ نیز روایت شده و مراد این است که آنان در عقوق شبیه پدر خود هستند. و مصراع اخیر مثل شده است. (مجمع الامثال میدانی) (عقدالفرید چ قاهره سنۀ 1321 هجری قمری ج 1 ص 157). و رجوع به ابواخزم طائی شود، خسیف یافتن چاه را
بریده بینی. کفته بینی. دیوار بینی یا سر بینی اندکی بریده. (تاج المصادر بیهقی). دیواربینی بریده. (زوزنی). آنکه میانۀ دو سوراخ بینی او بریده باشند: تیر تو تنین دم شده زو درع زال از هم شده بل کوه قاف اخرم شده منقار عنقا ریخته. خاقانی.
بریده بینی. کفته بینی. دیوار بینی یا سر بینی اندکی بریده. (تاج المصادر بیهقی). دیواربینی بریده. (زوزنی). آنکه میانۀ دو سوراخ بینی او بریده باشند: تیر تو تنین دم شده زو درع زال از هم شده بل کوه قاف اخرم شده منقار عنقا ریخته. خاقانی.
هر اسب که سپیدی ساقش کوتاه گشته گرداگرد خرده گاه وی شده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). اسبی که پای وی بجای خلخال سپید بود، دیوانه شدن اشتر، مبتلا شدن مرد به آشوب چشم یعنی درد چشم و رمد
هر اسب که سپیدی ساقش کوتاه گشته گرداگرد خرده گاه وی شده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). اسبی که پای وی بجای خلخال سپید بود، دیوانه شدن اشتر، مبتلا شدن مرد به آشوب چشم یعنی درد چشم و رمد
نام قریه ای است تابع قضاء حیفاء در لواء عکا، و از آنجا تا حیفا دو ساعت و نیم راه است و در اوائل قرن 19م. در حدود صد خانوار در آنجا سکنی داشته اند. رجوع به منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان ج 1 ص 163 شود، یافتن. دریافتن. درک کردن. فراگرفتن، اخذ کردن از، برداشت کردن
نام قریه ای است تابع قضاء حیفاء در لواء عکا، و از آنجا تا حیفا دو ساعت و نیم راه است و در اوائل قرن 19م. در حدود صد خانوار در آنجا سکنی داشته اند. رجوع به منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان ج 1 ص 163 شود، یافتن. دریافتن. درک کردن. فراگرفتن، اخذ کردن از، برداشت کردن
ابن الاهتم. ابوداود او را ضعیف می داند. دارقطنی نیز در کتاب علل خود او را قوی نمیداند. باری وی از علی بن زید حدیث نقل کرد و از اومسدد روایت حدیث کرد. (از لسان المیزان ج 2 ص 372)
ابن الاهتم. ابوداود او را ضعیف می داند. دارقطنی نیز در کتاب علل خود او را قوی نمیداند. باری وی از علی بن زید حدیث نقل کرد و از اومسدد روایت حدیث کرد. (از لسان المیزان ج 2 ص 372)
بینی بریده در زبانزد) عروض (سنگی است که در آن بریدگی پدید آید و آن انداختن م است ازمفاعلین آنکه بینیش را سوراخ کرده باشند آنکه بینی وی را شکافته باشند 0، شعری که در وزن آن (خرم) واقع شده باشد یعنی (فعولن) را (عولن) و (مفاعلتن) را (فاعلتن) گویند
بینی بریده در زبانزد) عروض (سنگی است که در آن بریدگی پدید آید و آن انداختن م است ازمفاعلین آنکه بینیش را سوراخ کرده باشند آنکه بینی وی را شکافته باشند 0، شعری که در وزن آن (خرم) واقع شده باشد یعنی (فعولن) را (عولن) و (مفاعلتن) را (فاعلتن) گویند