جدول جو
جدول جو

معنی اختناق - جستجوی لغت در جدول جو

اختناق
ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم، خفه شدن، خفقان، خفه کردن
خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خپک، خپه، کیارا، خبه، خبک
اختناق رحم: در پزشکی نوعی بیماری رحم که به ویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بی شوهر عارض می شود و عوارضی شبیه صرع و غش به آن ها دست می دهد
تصویری از اختناق
تصویر اختناق
فرهنگ فارسی عمید
اختناق
(فَ / فِ)
خبه شدن. (منتهی الارب). خفگی. خبگی. خپگی. خفه شدن. خوه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گلو گرفتن. گلو گرفته شدن: گفت شبانگاهی در فلان شارع می گذشتم ناگاه بند کمندی در گردن من افتاد و حلقوم من بجذبات متواتر بیفشرد چنانکه نفس من بسته شد و از ضرورت اختناق فرا بند میشتافتم و بر وفق جذبۀ او میرفتم... (ترجمه تاریخ یمینی ص 328).
همچو چغزیم اندر آب از گفت الم
وز خموشی اختناق است و سقم.
مولوی (مثنوی).
لغت نامه دهخدا
اختناق
خفگی و گلوگیر شدن
تصویری از اختناق
تصویر اختناق
فرهنگ لغت هوشیار
اختناق
((اِ تِ))
خفه شدن، خفه کردن، خفگی
تصویری از اختناق
تصویر اختناق
فرهنگ فارسی معین
اختناق
تنگنا، خفگی، فشار، تنگنا
تصویری از اختناق
تصویر اختناق
فرهنگ واژه فارسی سره
اختناق
خفقان، خفگی، سرکوب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتناق
تصویر اعتناق
دست به گردن یکدیگر انداختن، به گردن گرفتن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختناق رحم
تصویر اختناق رحم
در پزشکی نوعی بیماری رحم که به ویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بی شوهر عارض می شود و عوارضی شبیه صرع و غش به آن ها دست می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختراق
تصویر اختراق
دریده شدن، پاره شدن، گذشتن و رفتن، از غلاف درآمدن شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
(عَ / عِ رَ)
گذشتن. رفتن، رمال. (شعوری). فال گیر
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ وَ رَ دَ / دِ)
اختزاق سیف، برهنه شدن شمشیر
لغت نامه دهخدا
(عِ وَ کُ نَنْ دَ / دِ)
اختلاق افک، دروغ بربافتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). دروغ نهادن. اشی کلام: و انما هی تلفیق و محض اختلاق.
لغت نامه دهخدا
سر مشک را بیرون نوردیده آب خوردن از آن. (منتهی الارب). بازگردانیدن خیک آب بآنطرف و از آن طرف خیک آب خوردن
لغت نامه دهخدا
(اَشْ یَهْ)
دست به گردن یکدیگر زدن در حرب و جز آن. (منتهی الارب). دست به گردن همدیگر زدن در حرب و جز آن. (آنندراج). دست به گردن یکدیگر زدن در جنگ و جز آن. (ناظم الاطباء). دست به گردن یکدیگر را گرفتن. (المصادر زوزنی). دست به گردن یکدیگر فراکردن. (تاج المصادر بیهقی). دست بر گردن یکدیگر قرار دادن و این بجنگ و امثال آن اختصاص دارد و بسیار باشد که کلمات: اعتناق، تعانق و معانقه را بجای هم بکار برند. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(عَمْ بَ فَ)
اختفاق سراب، جنبیدن گوراب و طپیدن آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
منسوب به اختناق. اختناقی الشکل. (اصطلاح طب) ، نیزه زدن اسب رادر خواء، یعنی میان پاها و دستهای وی، رفتن عقل کسی، گرفتن همه آنچه نزد کسی است، دزدیدن دد بچه گاو را و خوردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از اختراش
تصویر اختراش
هم خراشی: خراشیدن همدیگر را، پیشه گری، به زورخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراز
تصویر اختراز
به هم وادوختن چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختدام
تصویر اختدام
چاکر گرفتن، پرشک خواستن (پرشک خدمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراط
تصویر اختراط
شمشیر کشی شمشیر از نیام بر کشیدن پافشاری در گریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداف
تصویر اختداف
کوشش دربریدن، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
فریفتن ترفند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراع
تصویر اختراع
شکافتن، بریدن، آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختجات
تصویر اختجات
جمع اختج. اختجها و حرکات و انقباضات ناگهانی اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
احتراز، پرهیز، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتلاق
تصویر ابتلاق
درخشیدن، درفشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختناق رحم
تصویر اختناق رحم
به زبان فرانسه: زهد انگیز از بیماریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختناق مطبوعات
تصویر اختناق مطبوعات
نویس بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتناق
تصویر اعتناق
کاری را به گردن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراق
تصویر اختراق
پاره شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاق
تصویر اختلاق
خوی گیری، دروغبافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختناقی
تصویر اختناقی
منسوب باختناق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتان
تصویر اختتان
دول بریدن خروسه بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتناق
تصویر اعتناق
((اِ تِ))
دست به گردن یکدیگر انداختن، امری را به گردن گرفتن، نوازش
فرهنگ فارسی معین