جدول جو
جدول جو

معنی اختضاد - جستجوی لغت در جدول جو

اختضاد
(عِ کَ / کِ)
اختضاد بعیر، مهار در بینی شتر کردن و بر آن نشستن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتضاد
تصویر اعتضاد
یاری کردن، مدد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَ/ دِ)
ببازو داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: اعتضدته اعتضاداً، یعنی ببازوداشتم او را. (منتهی الارب). چیزی را در بازو کردن. (تاج المصادر بیهقی). در بازو داشتن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، شکافته و واشدن ابر. (منتهی الارب). شکافته شدن ابر و واگردیدن آن. (ناظم الاطباء). شکافته شدن ابر. (از اقرب الموارد) ، افراط کردن معتذر در عذر خواستن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ پَرْ وَ)
اخضاد مهر، کشیدن اسب کرّه آهن حلقۀ لگام را از نشاط
لغت نامه دهخدا
(عِ زَ)
رنگ کردن خود را. چیزی از تن خود خضاب کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
بریده گردیدن.
لغت نامه دهخدا
(عِ)
فروتنی کردن. خضوع. (زوزنی). اختشاع، درودن و برکندن گیاه تر را. گیاه درودن و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). گیاه و آنچه بدان ماند درودن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(عِ گَ / گِ)
بریدن. قطع کردن، ربودن
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ پَ)
برهم نهاده شدن رخت. (منتهی الارب) ، ارتعاف فرس، پیشی کردن و درگذشتن اسب
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اقامت نمودن در جای. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : انتضد بالمکان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انتضدوا بمکان کذا، اقامت نمودند و جمع شدند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
فریفتن ترفند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباز
تصویر اختباز
نان پزی نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار
آزمودن، آگاهی یافتن تازه یابی آگاهی به چیزی، ترید خریدن آزمودن امتحان کردن، آگاهی یافتن از چیزی یا خبری خبردارشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباء
تصویر اختباء
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتضان
تصویر احتضان
دایگی پروریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباط
تصویر اختباط
شب دریوزگی شرم دریوزگی: گدایی با شرمزدگی در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختبال
تصویر اختبال
کم خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتاء
تصویر اختتاء
رنگ پریدگی بیم زدگی، ربودن، خود داری، فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتام
تصویر اختتام
خاتمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتان
تصویر اختتان
دول بریدن خروسه بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختجات
تصویر اختجات
جمع اختج. اختجها و حرکات و انقباضات ناگهانی اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتهاد
تصویر اجتهاد
تجاهد، جهد کردن، کوشیدن، کوشش، سعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداف
تصویر اختداف
کوشش دربریدن، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختدام
تصویر اختدام
چاکر گرفتن، پرشک خواستن (پرشک خدمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراز
تصویر اختراز
به هم وادوختن چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراش
تصویر اختراش
هم خراشی: خراشیدن همدیگر را، پیشه گری، به زورخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراط
تصویر اختراط
شمشیر کشی شمشیر از نیام بر کشیدن پافشاری در گریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختضاع
تصویر اختضاع
فروتنگری، شتاب درگذر به شتاب گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتراد
تصویر ابتراد
آب سرد آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتعاد
تصویر ابتعاد
دوری گزیدن دورشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتضاد
تصویر اعتضاد
بازو دادن یاری دادن یار گرفتن یاری کردن، همراهی یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختضاب
تصویر اختضاب
حنا مالیدن به بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختضار
تصویر اختضار
سبزه بری چمن زنی، برداشتن بار باربرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتضار
تصویر احتضار
حاضر آمدن، حالت شخص نزدیک به مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتضاد
تصویر اعتضاد
((اِ تِ))
یاری کردن، بازوی کسی را گرفتن
فرهنگ فارسی معین