پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مِثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
جمع واژۀ اخته، بمعنی اسب خایه کشیده: شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد. سلمان ساوجی (از آنندراج). بعض فرهنگها این کلمه را بمعنی میرآخور گرفته اند و همین بیت را شاهد آورده اند و ظاهراً به این معنی غلط است، طلاق گرفتن زن برمال. (منتهی الارب). واخریدن زن، خود را بمهر و جز آن. (آنندراج). خویشتن بازخریدن زن. (تاج المصادر بیهقی). خویشتن را واخریدن زن. (زوزنی). سر خریدن زن
جَمعِ واژۀ اخته، بمعنی اسب خایه کشیده: شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد. سلمان ساوجی (از آنندراج). بعض فرهنگها این کلمه را بمعنی میرآخور گرفته اند و همین بیت را شاهد آورده اند و ظاهراً به این معنی غلط است، طلاق گرفتن زن برمال. (منتهی الارب). واخریدن زن، خود را بمهر و جز آن. (آنندراج). خویشتن بازخریدن زن. (تاج المصادر بیهقی). خویشتن را واخریدن زن. (زوزنی). سر خریدن زن
بصیغۀ تثنیه، دو رگند زیر صدغین. (منتهی الارب). دو رگ بمیان دنبال چشم و گوش. و به ’ز’ و ’س’ (ازدران. اسدران) لغتان فیهما. (مهذب الاسماء). نام دو رگ باشد زیر دو صدغ و آن دو را اصدغان نیز گویند. (از بحر الجواهر). دو رگ باشند در زیر دو صدغ. (ازقطر المحیط).
بصیغۀ تثنیه، دو رگند زیر صدغین. (منتهی الارب). دو رگ بمیان دنبال چشم و گوش. و به ’ز’ و ’س’ (اَزدران. اَسدران) لغتان فیهما. (مهذب الاسماء). نام دو رگ باشد زیر دو صدغ و آن دو را اصدغان نیز گویند. (از بحر الجواهر). دو رگ باشند در زیر دو صدغ. (ازقطر المحیط).
الان. اران. سرزمین الان: الانان و غز گشت پرداخته شد آن پادشاهی همه تاخته. فردوسی. بخواند و بسی پندها دادشان براه الانان فرستادشان. فردوسی. به ایرانیان گفت الانان و هند شد از بیم شمشیر ما چون پرند. فردوسی. کشیدند لشکر بدشت نبرد الانان و دریا پس پشت کرد. فردوسی. رجوع به الان و اران و آلان شود
الان. اران. سرزمین الان: الانان و غز گشت پرداخته شد آن پادشاهی همه تاخته. فردوسی. بخواند و بسی پندها دادشان براه الانان فرستادشان. فردوسی. به ایرانیان گفت الانان و هند شد از بیم شمشیر ما چون پرند. فردوسی. کشیدند لشکر بدشت نبرد الانان و دریا پس پشت کرد. فردوسی. رجوع به الان و اران و آلان شود
قصبۀ ناحیتی است بهمین نام، از شهرستان صماقو در ایالت صوفیه از ولایت طونه. این قصبه بجلگه ای در یک میلی جنوب شرقی صوفیه واقع است. جمعیت این ناحیه در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم تقریباً 5000 تن بوده است. مضیق معروف به باب طرایانوس (تراژان) که در سنۀ 1252 هجری قمری/ 1836 میلادی منهدم گردیده است نزدیک این قصبه است و تا آنجا دو ساعت راه دارد. رجوع به قاموس الاعلام و منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان شود
قصبۀ ناحیتی است بهمین نام، از شهرستان صماقو در ایالت صوفیه از ولایت طونه. این قصبه بجلگه ای در یک میلی جنوب شرقی صوفیه واقع است. جمعیت این ناحیه در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم تقریباً 5000 تن بوده است. مضیق معروف به باب طرایانوس (تراژان) که در سنۀ 1252 هجری قمری/ 1836 میلادی منهدم گردیده است نزدیک این قصبه است و تا آنجا دو ساعت راه دارد. رجوع به قاموس الاعلام و منجم العمران فی المستدرک علی معجم البلدان شود
تثنیۀ اخرم. دو اخرم سر کتف. دو استخوان سوراخ دار یکی در طرف حنک اعلی و دیگری در دو کتف از جانب بازو و دو زائده که در طرف گو کتف است ودر سر کتف گوی که زائدۀ سر استخوان بازو در آن است و طرف این گو دو زائده دارد یکی بالا و دیگری زیر
تثنیۀ اخرم. دو اخرم سر کتف. دو استخوان سوراخ دار یکی در طرف حنک اعلی و دیگری در دو کتف از جانب بازو و دو زائده که در طرف گو کتف است ودر سر کتف گوی که زائدۀ سر استخوان بازو در آن است و طرف این گو دو زائده دارد یکی بالا و دیگری زیر
تثنیۀ اخرس. اخرسین. آب وآتش: و پیغامبر ما محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم گفت نعوذ باللّه من الأخرسین الأصمین، و بدین دوگنگ و کر آب و آتش را خواسته است. (تاریخ بیهقی)
تثنیۀ اخرس. اخرسین. آب وآتش: و پیغامبر ما محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم گفت نعوذ باللّه من الأخرسین الأصمَین، و بدین دوگنگ و کر آب و آتش را خواسته است. (تاریخ بیهقی)
اشمذین. بلفظ تثنیه بقولی در شعر رزاح بن ربیعه العذری برادر قصی به مادرش: جمعنا من السر من اشمذین و من کل حی جمعنا قبیلا. نام دو کوه است. نصر گوید: اشمذان تثنیۀ اشمذ دو کوه است در میان مدینه و خیبر که دو قبیلۀ جهینه و اشجع بدان فرودآیند.
اشمذین. بلفظ تثنیه بقولی در شعر رزاح بن ربیعه العذری برادر قصی به مادرش: جمعنا من السر من اشمذین و من کل حی جمعنا قبیلا. نام دو کوه است. نصر گوید: اشمذان تثنیۀ اشمذ دو کوه است در میان مدینه و خیبر که دو قبیلۀ جهینه و اشجع بدان فرودآیند.
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگدان که گیاهی است. مقاوم سموم است و جهت درد مفاصل جید و مدر حیض و مخدر آن و مدر بول و شیر و مسخن گرده و روده و جاذب وبیخ سپید آن که اشترغار نامند مقطع بلغم و ملطف اغذیه (است) . (منتهی الارب). و رجوع به انجدان شود
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود