- احیاء
- زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
معنی احیاء - جستجوی لغت در جدول جو
- احیاء
- زندگان، زنده داری، زنده کردن
- احیاء
- حی ها، زندگان، جمع واژۀ حی
- احیاء
- رونق دادن، شب زنده داری کردن، شب را به عبادت گذراندن، در تشیع، هر یک از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان که در آن شب زنده داری و عبادت می کنند، شب قدر، در علم شیمی ترکیب شدن جسم با هیدروژن، در کشاورزی آباد کردن زمین کشاورزی، کنایه از بهبود بخشیدن حال یا وضع کسی یا چیزی، زنده کردن
- احیاء ((اَ))
- جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندان ها
- احیاء ((اِ))
- زنده کردن، آباد کردن زمین، شب را به عبادت گذرانیدن، شب زنده داری کردن، زندگی
- احیاء
- Resuscitation, Revitalization
- احیاء
- одинаковость
- احیاء
- (DE) Wiederbelebung, (DE) Revitalisierung
- احیاء
- подібність
- احیاء
- (PL) reanimacja, (PL) rewitalizacja
- احیاء
- (PT) ressuscitação, (PT) revitalização
- احیاء
- (IT) rianimazione, (IT) rivitalizzazione
- احیاء
- (ES) resucitación, (ES) revitalización
- احیاء
- (FR) réanimation, (FR) revitalisation
- احیاء
- (NL) reanimatie, (NL) revitalisatie
- احیاء
- ความเหมือนกัน
- احیاء
- (ID) resusitasi, (ID) revitalisasi
- احیاء
- إيجازٌ
- احیاء
- समानता
- احیاء
- (TR) hayata döndürme, (TR) canlandırma
- احیاء
- (SW) uokoaji, (SW) ufufishaji
- احیاء
- অভিন্নতা
- احیاء
- یکسانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استوار بندی، چیرگی
سزاوار
برکشیدن، برتری دادن
شمردن شماره کردن، بر شماری، به یاد سپردن، دریافتن شمردن تعدید شماره کردن ضبط کردن حفظ آمار گرفتن سرشماری کردن توضیح اصل این کلمه در عربی از حصی است بمعنی سنگریزه زیرا که با سنگریزه میشمرده اند و بعد مصدر احصاء از حصی ساخته شده است
جمع حین، زمانها گاهان جمع حین وقتها زمانها یا در احیان. گاهگاه احیانا
استوار دوختن
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب