جدول جو
جدول جو

معنی احمقی - جستجوی لغت در جدول جو

احمقی
(اَ مَ)
حالت و کیفیت و چگونگی احمق. گولی:
هرکرا احمقی بود بتمام
خلق گویند مغز خر خورده ست
ور چنین است مجد قزوینی
مغز تنها نه، مغز و سر خورده ست
در سرش مغز نیست پنداری
مغز او را خری دگر خورده ست.
کمال اسماعیل.
- احمقی نمودن، تحمق. ارقاع. تملغ، احناءالأمور، متشابهات امور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
احمقی
گولی بیخردی (حالت و چگونگی احمق گولی. بیخردی
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
فرهنگ لغت هوشیار
احمقی
ابلهی، بلاهت، بله، جهالت، حماقت، سفاهت، نادانی
متضاد: دانایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احمقی
أحمق
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به عربی
احمقی
Daftness, Foolishness
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
احمقی
stupidité, folie
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
احمقی
馬鹿 , 愚かさ
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
احمقی
estupidez, tolice
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
احمقی
ความโง่ , โง่
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به تایلندی
احمقی
глупость
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به روسی
احمقی
kebodohan
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
احمقی
Dummheit, Torheit
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به آلمانی
احمقی
дурість
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
احمقی
głupota
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به لهستانی
احمقی
愚笨 , 愚蠢
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به چینی
احمقی
stupidità, follia
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
احمقی
טיפשות
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به عبری
احمقی
मूर्खता
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به هندی
احمقی
necedad
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
احمقی
domheid, dwaasheid
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به هلندی
احمقی
حماقت
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به اردو
احمقی
বোকামি , মূর্খতা
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به بنگالی
احمقی
upumbavu
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
احمقی
aptallık
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
احمقی
어리석음
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احمق
تصویر احمق
کودن، کم خرد، ابله، لاده، شیشه گردن، انوک، خرطبع، کردنگ، غتفره، کاغه، ریش کاو، دنگل، خام ریش، بدخرد، کم عقل، سبک رای، دبنگ، غمر، فغاک، کانا، کهسله، تاریک مغز، گول، گردنگل، خل، تپنکوز، دنگ، چل، نابخرد، بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ)
کرمیانی. متوفی به سال 815 هجری قمری او راست: منظومه ای به ترکی موسوم به جمشید و خورشید و بعضی این منظومه را به حبی خاتون نسبت کنند. کتاب اسکندرنامه به ترکی. منظومۀ سلیمان نامه به ترکی و جنگ نامه و منظومۀ وقعۀ سلطان سلیم و برادر او بایزید و نیز شرحی بر قصیدۀ الصرصری که هر بیت مشتمل تمام حروف هجاست. منظومه ای در لغت فارسی بنام مرقات الادب و دیوان شعر خود او و جز اینها. صاحب کشف الظنون نسبت او را گاهی کرمانی و گاه کرمیانی آورده است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مدنی. صحابی است. در علوم اسلامی، صحابی به مسلمانی گفته می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و در حال اسلام وفات کرده است. صحابه از یاران وفادار پیامبر بودند که در میدان های جهاد، دعوت و آموزش دین مشارکت داشتند. شناخت دقیق صحابه به فهم بهتر سیره پیامبر، فقه اسلامی و جریان های صدر اسلام کمک شایانی می کند و در آثار تاریخی بسیار آمده است.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
منسوب باحمر بطنی از ازد و ابوظلال هلال بن ابی مالک الاعمی الأحمری از اهل بصره بدانجامنسوبست. و ابومحمد احمد بن محمد بن احمد الاحمری المروزی منسوب بجدّ خویش از اهل مرو باشد و ابوذرعه السحی در تاریخ مرو ذکر او آورده است. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
منسوبست به احمس که طایفه ای است از بجیله که بکوفه نزول کردند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حمقی
تصویر حمقی
جمع احمق، گولان جمع احمق کم خردان، بیخردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمق
تصویر احمق
نادان، بی عقل، نابخرد
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به احمد، منسوب به احمد رسول الله ص: ملت احمدی، دینار ط که بنام احمد بن طولون نامیده شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمق
تصویر احمق
((اَ مَ))
نادان، بی خرد، بی هوش، نادان تر، سفیه تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احمق
تصویر احمق
نادان، کودن، بیخرد، ساده مرد
فرهنگ واژه فارسی سره