احجال بعیر، برداشتن بند ازدست چپ شتر و بر دست راست وی نهادن. (منتهی الارب) ، کوزپشت. کوژ. (تاج المصادر). قوزپشت. کوز، کج بینی. خفته بینی، چیز کج شده، مرغول و فروهشته موی: شعر احجن. (منتهی الارب)
احجال بعیر، برداشتن بند ازدست چپ شتر و بر دست راست وی نهادن. (منتهی الارب) ، کوزپشت. کوژ. (تاج المصادر). قوزپشت. کوز، کج بینی. خفته بینی، چیز کج شده، مرغول و فروهشته موی: شعر احجن. (منتهی الارب)
سنگ، یکم. - احدی، یک تن. هیچکس. کسی: عاجز نمیکند او را هیچ دشواری و مفر و گریزگاهی نیست هیچ احدی را از قضای او. (تاریخ بیهقی). ، کس. دیّار: ما فی الدّار احد، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب) ، روز یکشنبه. ج، آحاد، احدان و یا احد جمع ندارد. (منتهی الارب)
سنگ، یکم. - احدی، یک تن. هیچکس. کسی: عاجز نمیکند او را هیچ دشواری و مفر و گریزگاهی نیست هیچ احدی را از قضای او. (تاریخ بیهقی). ، کس. دیّار: ما فی الدّار اَحد، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب) ، روز یکشنبه. ج، آحاد، احدان و یا احد جمع ندارد. (منتهی الارب)
جایگاهی است از نواحی مکه: ارقت لب-رق لاح فی بطن لاحج و ارّقنی ذکرالملیحهو الذکر و نامت و لم ارقد لهمی و شقوتی و لیست بما القاه فی حبها تدری. معجم البلدان
جایگاهی است از نواحی مکه: ارقت ُ لب-رق لاح فی بطن لاحج و ارّقنی ذکرالملیحهو الذکر و نامت و لم ارقد لهمی و شقوتی و لیست بما القاه فی حبها تدری. معجم البلدان