جمع واژۀ احتفال، احتکاء عقده، گره بستن. گره زدن. بستن گره را، سمعت الاحادیث فمااحتکی فی صدری منها شی ٌٔ، یعنی نخلید در دل من. بدل من نچسبید. در من اثری نکرد
جَمعِ واژۀ احتفال، احتکاء عقده، گره بستن. گره زدن. بستن گره را، سمعت الاحادیث فمااحتکی فی صدری منها شی ٌٔ، یعنی نخلید در دل من. بدل من نچسبید. در من اثری نکرد
گرد همایی ها، گروه ها، به هم پیوستگان چپیرگان انجمن ها جمع اجتماع. گرد آمدن ها فراهم آمدن ها انجمن کردنها، گروه های فراهم آمده انجمن ها دسته های بهم پیوسته یا تالار اجتماعات. تالار و سالنی که انجمن ها و دیدارهای گروهی در آنجا صورت میگیرد
گرد همایی ها، گروه ها، به هم پیوستگان چپیرگان انجمن ها جمع اجتماع. گرد آمدن ها فراهم آمدن ها انجمن کردنها، گروه های فراهم آمده انجمن ها دسته های بهم پیوسته یا تالار اجتماعات. تالار و سالنی که انجمن ها و دیدارهای گروهی در آنجا صورت میگیرد