در کنار گرفتن. در کنار نهادن. - احتجارلوح، در کنار گرفتن لوح را. ، زبانه کشیدن آتش. افروخته شدن آتش. احتماد (مقلوب احتدام). (منتهی الارب) ، سخت شدن سورت شراب، سخت شدن رنگ سرخی خون تا مایل بسیاهی شود، سخت شدن خشم کسی. برجوشیدن دل از خشم. دندان سائیدن بر کسی از خشم. دندان غرچه رفتن بر کس از خشم. افروخته شدن روی از غضب
در کنار گرفتن. در کنار نهادن. - احتجارلوح، در کنار گرفتن لوح را. ، زبانه کشیدن آتش. افروخته شدن آتش. احتماد (مقلوب احتدام). (منتهی الارب) ، سخت شدن سورت شراب، سخت شدن رنگ سُرخی خون تا مایل بسیاهی شود، سخت شدن خشم کسی. برجوشیدن دل از خشم. دندان سائیدن بر کسی از خشم. دندان غِرچه رفتن بر کس از خشم. افروخته شدن روی از غضب
نام ملکی است معروف و سکونت گاه خسرو و شیرین بود. (از آنندراج). نام ولایتی است که خسرو پرویز باشیرین در شهر آن در زمستان و در ییلاق آن در تابستان می نشست و عشرت میکرد. (از شعوری ج 1 ورق 107 الف) ، کامل شدن. (یادداشت مؤلف). کمال و کمول. (از منتهی الارب)
نام ملکی است معروف و سکونت گاه خسرو و شیرین بود. (از آنندراج). نام ولایتی است که خسرو پرویز باشیرین در شهر آن در زمستان و در ییلاق آن در تابستان می نشست و عشرت میکرد. (از شعوری ج 1 ورق 107 الف) ، کامل شدن. (یادداشت مؤلف). کمال و کمول. (از منتهی الارب)
خشم و اعراضی که خوبرویان و محبوبان از روی عشوه و نازکنند. (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) : چو سیر گشتی و بیدار گشتی ای نادان ترش بود پس هفتاد لاشک الغنجار. عثمان مختاری (از جهانگیری و رشیدی و انجمن آرا). صاحب انجمن آرا گوید: الغنجار که فرهنگها نوشته اند لفظاً و معناً غریب است و بنظر میرسد که فرهنگ نویسان اشتباه کرده اند زیرا بیت مذکور از قصیدۀ عثمان مختاری درباره غلام سیاه هندی خود اوست: چنانکه گوید: ’یکی غلامک هندو خریدم از بازار’ پس از آن در ضمن ابیاتی می گوید این غلام بعزم قصاص عملی شنیع که با وی شده بود مقابله بمثل میکند و شاعر متعرض میشود، غلام متغیر شده میگوید: چو سیر گشتی و بیدار گشتی ای نادان ترش بود پس هفتاد شرک استغفار. و معنی بیت واضح است یعنی پس از هفتاد بار شرک طلب مغفرت کردن بیحاصل است - انتهی. آقای همایی در دیوان عثمان مختاری (ص 325، حاشیه) آرند: در بعضی نسخ ظاهراً بتصرف نساخ ’پس هفتاد شرک استغفار’ است. و در همان دیوان (ص 900) ’الغنجار’ را صحیح دانسته، بیتی از انوری بعنوان مؤید نقل کرده اند. رجوع به دیوان مزبور و همچنین معنی ’نام میوه’ در سطرهای پایین و فرهنگ نظام شود.
خشم و اعراضی که خوبرویان و محبوبان از روی عشوه و نازکنند. (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) : چو سیر گشتی و بیدار گشتی ای نادان ترش بود پس هفتاد لاشک الغنجار. عثمان مختاری (از جهانگیری و رشیدی و انجمن آرا). صاحب انجمن آرا گوید: الغنجار که فرهنگها نوشته اند لفظاً و معناً غریب است و بنظر میرسد که فرهنگ نویسان اشتباه کرده اند زیرا بیت مذکور از قصیدۀ عثمان مختاری درباره غلام سیاه هندی خود اوست: چنانکه گوید: ’یکی غلامک هندو خریدم از بازار’ پس از آن در ضمن ابیاتی می گوید این غلام بعزم قصاص عملی شنیع که با وی شده بود مقابله بمثل میکند و شاعر متعرض میشود، غلام متغیر شده میگوید: چو سیر گشتی و بیدار گشتی ای نادان ترش بود پس هفتاد شرک استغفار. و معنی بیت واضح است یعنی پس از هفتاد بار شرک طلب مغفرت کردن بیحاصل است - انتهی. آقای همایی در دیوان عثمان مختاری (ص 325، حاشیه) آرند: در بعضی نسخ ظاهراً بتصرف نساخ ’پس هفتاد شرک استغفار’ است. و در همان دیوان (ص 900) ’الغنجار’ را صحیح دانسته، بیتی از انوری بعنوان مؤید نقل کرده اند. رجوع به دیوان مزبور و همچنین معنی ’نام میوه’ در سطرهای پایین و فرهنگ نظام شود.
دمیده شدن از خشم. (منتهی الارب) ، پرخشم شدن، زمین گیر شدن. بر زمین چسبیدن. به پشت واچسبیدن چنانکه هر دو پا بر هوا برکرده شود. دوسیدن (در منتهی الارب دوشیدن آمده و آن غلط کاتب است)
دمیده شدن از خشم. (منتهی الارب) ، پرخشم شدن، زمین گیر شدن. بر زمین چسبیدن. به پشت واچسبیدن چنانکه هر دو پا بر هوا برکرده شود. دوسیدن (در منتهی الارب دوشیدن آمده و آن غلط کاتب است)