جدول جو
جدول جو

معنی احامس - جستجوی لغت در جدول جو

احامس(اَ مِ)
جمع واژۀ احمس. جایهای سخت و درشت.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
بخشم آوردن. (منتهی الارب) ، قضا و تقدیر کردن خدای تعالی چیزی را برای کسی، نزدیک شدن، حاضر آمدن، در اندوه انداختن، شستن خود را به آب گرم و به آب سرد، احمام ارض، تب ناک گردیدن زمین، تب دادن. (منتهی الارب). تب آوردن. (تاج المصادر) ، تب زده و بیمارغنج شدن، تقدیر شدن از سوی خدای تعالی، احمّه اﷲ، سیاه گردانید او را خدای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ مِ)
کوهی است از کوههای حمی ضریه. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
جمع واژۀ احمر. مردان سرخ
لغت نامه دهخدا
(دُ مِ)
رجل دحامس، مرد گندمگون درشت فربه. دحمسان. دحمسانی. (آنندراج) ، شجاع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ مِ)
شبهای تاریک، سه شب آخر ماه. و آنرا حنادس نیز گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ مِ)
مرد دلاور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مرد دلاور و بی باک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
جای سخت و درشت.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
بنو احمس، بطنی است از ضبیعه
لغت نامه دهخدا
تصویری از احامر
تصویر احامر
جمع احمر، سرخان سرخ رویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحامس
تصویر دحامس
شب بی ماه سر شب پایان هر ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمس
تصویر احمس
خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار