جدول جو
جدول جو

معنی احماس

احماس
(عَ)
بخشم آوردن. (منتهی الارب) ، قضا و تقدیر کردن خدای تعالی چیزی را برای کسی، نزدیک شدن، حاضر آمدن، در اندوه انداختن، شستن خود را به آب گرم و به آب سرد، احمام ارض، تب ناک گردیدن زمین، تب دادن. (منتهی الارب). تب آوردن. (تاج المصادر) ، تب زده و بیمارغنج شدن، تقدیر شدن از سوی خدای تعالی، احمّه اﷲ، سیاه گردانید او را خدای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا