جدول جو
جدول جو

معنی احالیل - جستجوی لغت در جدول جو

احالیل(اَ)
جمع واژۀ احلیل. سوراخهای نره.
لغت نامه دهخدا
احالیل(اَ)
موضعی است در مشرق ذات الأصاد و مرسل داحس و غبراء از آنجاست. (معجم البلدان) ، گفته اند شهرکی است بنی شاش را. (معجم البلدان) ، در بصره مسجدی است که عامه آن را مسجدالاحامره گویند و آن غلط است و صحیح مسجدالحامره است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احلیل
تصویر احلیل
آلت تناسلی مرد، مخرج ادرار در آلت تناسلی مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
اکلیل ها، تاج ها، افسرها، دیهیم ها، جمع واژۀ اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی، راه خود را گم کردن، کنایه از از راه راست منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
وادیئی است از بلاد کنانه از آن بنی نفاثه. (مراصد) ، سیاه. (منتهی الارب) (تاج المصادر) ، مرد سیاه دندان. (مهذب الاسماء) ، اسب سیاه. (مهذب الاسماء) ، سپید. (از لغات اضداد است) ، کمیت احم ّ، آن که رنگ حمّه دارد. (منتهی الارب). ج، حم ّ
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سوراخ قضیب. سوراخ نره. تحلیل. مخرج بول از شرم مرد.
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تحلیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بارانها. واحد ندارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مولع کردن به گفتن. بیهوده گوی گردانیدن. (المصادر زوزنی). مولع گردانیدن در سخن گفتن در چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اکلیل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ اکلیل به معنی تاجها. سربندها. افسرها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اکلیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از احتلال
تصویر احتلال
فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکالیب
تصویر اکالیب
جمع کلب، سگان
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خشکرو درختچه ای است از تیره خلنگ ها که گل های آن به رنگهای گوناگون دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاویل
تصویر اقاویل
جمع اقوال، گفته ها، گفتارها، جمع الجمع قول، سخنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقالیم
تصویر اقالیم
جمع اقلیم، کشور
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع افعال، پویه ها جمع افعال جمع الجمع. فعل فعلها کنشها کردارها. یا افاعیل عروضی. ارکان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احادیث
تصویر احادیث
افسانه ها، سخنها، حدیث، روایات، آثار، اخبار
فرهنگ لغت هوشیار
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپالین
تصویر اپالین
فرانسوی سینه کفتری
فرهنگ لغت هوشیار
شوهر مادر قایم مقام پدر، لالا لله موء دب، نگهبان حامی حافظ، منصبی در عهد صفویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
جمع باطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
جمع ابلیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلیل
تصویر احلیل
سوراخ پستان، سوراخ نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
جمع اکلیل، افسرها بساک ها جمع اکلیل سر بندها تاجها افسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغالیط
تصویر اغالیط
جمع اغلوطه، دشگیرها سخنی که شنونده را گمراه کند جمع اغلوطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلیل
تصویر احلیل
آلت تناسلی مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپالین
تصویر اپالین
سینه کفتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابالیس
تصویر ابالیس
اهریمنان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اباطیل
تصویر اباطیل
بیهوده ها، یاوه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابابیل
تصویر ابابیل
پرستو، گروه ها، گله گله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکالیب
تصویر اکالیب
سگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
افسرها، بساک ها
فرهنگ واژه فارسی سره