- اجوق
- کج روی
معنی اجوق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی زیگر زبگر
اجاغ، دیگدان، آتشدان
تو خالی
بهتر، نیکوتر، بهترین
درخشنده و روشن تابنده
گنده کلان بالا
برنده
با شوق وذوق تر
مرد خوب ونیکو ساق
زیگر
مرغ مسری لاشخور مسری
گرد آمدن
نیکوتر، خوب تر، بخشنده تر، جوانمردتر
اجرها، مزدها، پاداشها، جمع واژۀ اجر
میان تهی، توخالی، در علوم ادبی در دستور زبان عربی، کلمه ای سه حرفی که حرف میانی آن از حروف عله (واو، الف، یا) باشد مانند قول، بیع و قال
وسیله ای برای پختن غذا که ظرف غذا را روی آن می گذارند، کنایه از خاندان، دودمان، کنایه از مرشد، پیر، کنایه از صاحب کشف و کرامات
((اُ))
فرهنگ فارسی معین
دیگدان، آتشدان، دودمان، خاندان، صاحب کرامات و کشف، گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است، برقی نوعی اجاق که با نیروی برق گرما تولید می کند و مثل اجاق گاز برای پختن غذا و جز آن به کار می آید
اروغ، اوروغ، اوروق، خانواده، دودمان، خویشان
آلاچیق، نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الچوق، ابّه
ترکی تازی گشته جوخ گروه دسته گوند گروه دسته (انسان و حیوان)، گروهی از سوار و پیاده فوج، بسیارکثیر
گرانی سنگینی مرغوا موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکمه پشمین، چوبهای فوقانی آلاچیق
غیر متعارف، عجیب و غریب، لباس رنگارنگ با رنگ های تند و زننده. (? (اجل (ا ج)
گروه، بسیار کثیر
دسته، گروه