- اجور
- اجرها، مزدها، پاداشها، جمع واژۀ اجر
معنی اجور - جستجوی لغت در جدول جو
- اجور ((اُ))
- جمع اجر، اجرها، اجرت ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلند (قلاده سگ) تکه چوب که با ریسمان بگردن سگ بندند قلاده سگ جمع سواجیر
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
اجر داده شده، کسی که اجر و مزد گرفته
تاج دار، کنایه از صاحب تاج و تخت، پادشاه
چیزی که با دیگری جفت و جور نباشد، نامناسب، مخالف
تکۀ چوب که با ریسمان به گردن سگ ببندند، قلاده، گردن بند سگ
مزد یافته پاداش گرفته اجرت گرفته مزد گرفته: نه مرا حاجتی ازو مقضی نه مرا طاعتی ازو ماجور. (مسعود سعد. 269) جمع ماجورین
چیزی که با هم تناسب و وفق نداشته باشد
تکه چوب که با ریسمان به گردن سگ بندند، قلاده سگ، جمع سواجیر
ناهماهنگ، نامساعد، نامناسب
Unseemly
indecoroso
inapropiado
niestosowny
неприличный
непристойний
onfatsoenlijk
unanständig
indécent
indecoroso
अनुचित
অশোভন
yakışmaz
isiyofaa
לא הולם
tidak pantas
ไม่เหมาะสม
غير لائقٍ