جدول جو
جدول جو

معنی اجهاش - جستجوی لغت در جدول جو

اجهاش(مَ / مِ)
گریستن را بساختن. (زوزنی). گریستن را ساختن. (تاج المصادر). آمادۀ گریستن شدن. (منتهی الارب). برای گریستن ساخته شدن. لب برچیدن، بیت اجهی، خانه بی سقف. (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اجهاش
زاریدن
تصویری از اجهاش
تصویر اجهاش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجهار
تصویر اجهار
بلند کردن آواز هنگام خواندن چیزی، آشکارا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ جدش
لغت نامه دهخدا
(فَ لَ)
در حیرت افکندن. به حیرت افکندن. ابطار. حیران کردن. مدهوش کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ وَ پَ رَ)
کوفتن و شکستن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
بخیلی کردن: اجهی فلان علینا، بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب)،
{{صفت}} آنکه در آفتاب چیزی نبیند. روزکور. (تاج المصادر)، مرد دیداری تمام خلقت، اسب که غرۀ وی همه روی وی را گرفته باشد، احول دیداری. (منتهی الارب). و عبارت تاج العروس این است: (و) الأجهر، الأحول الملیح الجهره، ای الحوله. مؤنث: جهراء. ج، جهر
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ زَ)
رنجانیدن. (زوزنی). برنجانیدن. (تاج المصادر).
لغت نامه دهخدا
(بومْ پَ)
اظهار. (غیاث).
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ازآف. خسته را بکشتن. (تاج المصادر) (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(حِ دِ فِ / فَ)
شتابانیدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادهاش
تصویر ادهاش
شگفتاندن به شگفتی انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاز
تصویر اجهاز
خسته کشی خسته را کشتن زبون کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاء
تصویر اجهاء
ابرگشادگی باز شدن ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهاد
تصویر اجهاد
رنجانیدن، احتیاط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهار
تصویر اجهار
آشکار کردن سخن بازگفتن اظهار، آشکار کردن سخن بلند کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجداش
تصویر اجداش
جمع جدش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجهار
تصویر اجهار
((اِ))
آشکار کردن سخن، بلند کردن آواز، با صدای بلند چیزی را خواندن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین