گریستن را بساختن. (زوزنی). گریستن را ساختن. (تاج المصادر). آمادۀ گریستن شدن. (منتهی الارب). برای گریستن ساخته شدن. لب برچیدن، بیت اجهی، خانه بی سقف. (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
گریستن را بساختن. (زوزنی). گریستن را ساختن. (تاج المصادر). آمادۀ گریستن شدن. (منتهی الارب). برای گریستن ساخته شدن. لب برچیدن، بیت اجهی، خانه بی سقف. (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
بخیلی کردن: اجهی فلان علینا، بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب)، {{صفت}} آنکه در آفتاب چیزی نبیند. روزکور. (تاج المصادر)، مرد دیداری تمام خلقت، اسب که غرۀ وی همه روی وی را گرفته باشد، احول دیداری. (منتهی الارب). و عبارت تاج العروس این است: (و) الأجهر، الأحول الملیح الجهره، ای الحوله. مؤنث: جهراء. ج، جهر
بخیلی کردن: اجهی فلان علینا، بخیلی نمود بر ما. (منتهی الارب)، {{صِفَت}} آنکه در آفتاب چیزی نبیند. روزکور. (تاج المصادر)، مرد دیداری تمام خلقت، اسب که غرۀ وی همه روی وی را گرفته باشد، احول ِ دیداری. (منتهی الارب). و عبارت تاج العروس این است: (و) الأجهر، الأحول الملیح الجهره، ای الحوله. مؤنث: جَهْراء. ج، جُهر