- اجداد
- جد، نیاکان
معنی اجداد - جستجوی لغت در جدول جو
- اجداد
- نیاکان
- اجداد
- جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
- اجداد
- جمع جد، نیاکان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیاکانی منسوب به اجداد آنچه پیوسته و مربوط به نیاکان است
منسوب به اجداد، آن چه پیوسته و مربوط به نیاکان است
جمع جدش
جمع جدر، گره های گوشتی ها، زگیل
قبرها، گورها، گورکندن
خشکسالی بی بارانی
نیازمندی، نابالندگی درگیاهان
کارد تیز کردن، به کس نگریستن
رنجانیدن، احتیاط کردن
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
جمع جمد، جاهای بلند وسخت گریوه
جمع جلد، پوست ها پوسته ها
جمع جسد، بدنها، جسمها، تن ها
جمع جید، گردن ها
راستگری واداشتن
فرستادن
برنایش پشتیبان یافتن
پیکرها
شماره ها
یاری رسانی
جمع ضد، چیزهای ضد ومخالف ومغایر یکدیگر
علم، علم حساب و قسمی از ریاضیات، علم عدد، علم جفر
مهلت خواستن، مدد کردن، کمک کردن، یاری دادن
مانند و همتا
آماده گردانیدن، مهیا ساختن
جیدها، گردنها، جمع واژۀ جید
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
مدد کردن، یاری دادن، کمک کردن
جسدها، لاشه ها، جمع واژۀ جسد
ندها، عودها، عنبرها، جمع واژۀ ند