- اجتوار
- همسایگی کردن همسایه شدن
معنی اجتوار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی پرده دیدن دیدار یافتن
نشخوار شتر
سوراخ کردن
شکسته بندی، توانگر کردن، توانگر شدن
پایدار، ثابت، متقن، پا برجا، راسخ، متین، محکم، امین
دست به دست کردن، به پستاگرفتن (پستا نوبت)
محکم، پایدار، پابرجا، سخت، برای مثال تا نکنی جای قدم استوار / پای منه در طلب هیچ کار (نظامی۱ - ۷۰)
راست و درست، امین، مورد اعتماد،
در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
استوار داشتن: برقرار داشتن، اطمینان داشتن، باور داشتن، امین شمردن
استوار ساختن (کردن): محکم کردن، تایید کردن
راست و درست، امین، مورد اعتماد،
در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
استوار داشتن: برقرار داشتن، اطمینان داشتن، باور داشتن، امین شمردن
استوار ساختن (کردن): محکم کردن، تایید کردن
Steadfast
непоколебимый
standhaft
непохитний
niezłomny
fidèle
standvast
มั่นคง
حرفيّةٌ
thabiti
فرانسوی گذرگشت اتومبیل بزرگ که برای حمل مسافران دسته جمعی بکار رود
حیلت کردن
تازه یابی، نوبرخوردن، دخترکی برداشتن، پسرزاییدن: بار نخست در بامداد رفتن پگاه بر خاستن، نو آوردن امربکر و بی سابقه پدید کردن، نو آوردگی اختراع: قوه ابتکار