جدول جو
جدول جو

معنی اجتماع - جستجوی لغت در جدول جو

اجتماع
دور هم گرد آمدن، به هم پیوستن، جمع شدن، جامعه، گروهی از مردم که در یک جا جمع شده باشند
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
فرهنگ فارسی عمید
اجتماع
(شَ کَ / شَکْ کَ فُ)
اجدماع. (منتهی الارب). گرد آمدن. تجمع. اجماع. فاهم آمدن. (زوزنی). تألف. ائتلاف. احتفال. انجمن شدن. فراهم آمدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) : چون فیروزان بن الحسن خبر اجتماع و اتفاق ایشان بشنید از جرجان روی بمحاربت ایشان نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، دیدن بی پرده کسی را و دیداری یافتن او را: اجتهر الرجل. (منتهی الارب) ، پاک کردن، چنانکه چاه را: اجتهر البئر، پاک کرد چاه را یا کشید همه آب آن را. (منتهی الارب) ، بزرگ داشتن چیزی درچشم. (تاج المصادر). بزرگ آمدن حال کسی. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
اجتماع
گرد آمدن، تجمع
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
فرهنگ لغت هوشیار
اجتماع
((اِ تِ))
گرد هم آمدن، جمع شدن، مقارنه ماه و آفتاب، زمانی که ماه و آفتاب در یک برج و یک درجه و یک دقیقه جمع شوند
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
فرهنگ فارسی معین
اجتماع
انجمن، هازمان، همایش، گرد آمدن
تصویری از اجتماع
تصویر اجتماع
فرهنگ واژه فارسی سره
اجتماع
جامعه، ازدحام، تجمع، گردهمایی، دسته، گروه، محاق
متضاد: تفرق، تفرقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اجتماع
تجمیع، جمع آوری، تجمّع
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
مربوط به اجتماع، خوش برخورد و آداب دان مثلاً آدم اجتماعی، در علوم سیاسی سوسیالیست
فرهنگ فارسی عمید
گروهی مردمی چپیرگی، خوگر دمساز منسوب به اجتماع مقابل فردی. کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند موء سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها، کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است، طرفدار اجتماع سوسیالیست. یا کارهای اجتماعی. کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتمال
تصویر اجتمال
پیه گذاری، پیه مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همگانی، عمومی، کسی که آداب معاشرت را می داند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همبودی، همبودین
فرهنگ واژه فارسی سره
مدنی، جمعی، همگانی، معاشرتی
متضاد: انفرادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
اجتماعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
Communal, Gregarious, Sociable, Social
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
communal, sociable, social
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
wspólnotowy, towarzyski, społeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
コミュニティの , 社交的な , 社会的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
общественный , общительный , социальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
gemeinschaftlich, gesellig, sozial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
سماجی , میل جول کرنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
সাম্প্রদায়িক , সামাজিক , মেলামেশা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
ya kijamii, mpenda watu, kijamii
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
toplumsal, sosyal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
공동의 , 사교적인 , 사회적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
קהילתי , חברותי , חברתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
公共的 , 喜社交的 , 好交际的 , 社会的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
सामूहिक , मिलनसार , सामाजिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
komunal, ramah, sosial
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
ชุมชน , เข้าสังคม , สังคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
gemeenschappelijk, sociaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
comunal, gregario, sociable, social
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
comunale, socievole, sociale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
комунальний , комунікабельний , товариський , соціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
comunal, gregário, sociável, social
دیکشنری فارسی به پرتغالی