زیرک و دانا گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). علم آموزانیدن کسی را. (آنندراج) ، به قتلگاه فرستادن. (منتهی الارب). به قتلگاه بردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
زیرک و دانا گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). علم آموزانیدن کسی را. (آنندراج) ، به قتلگاه فرستادن. (منتهی الارب). به قتلگاه بردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ابن کنعان. مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید: حناور از بعد اس پاس بن کنعان (ملک) کنعان مستولی (شد) - انتهی. و ظاهراً کلمه مصحف یایین ناقش بن کنعان است و از مدت پادشاهی وی که با قول حمزه و طبری مطابق است نیز این حدس تأیید میشود. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 141 متن و حاشیه شود
ابن کنعان. مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید: حناور از بعد اس پاس بن کنعان (ملک) کنعان مستولی (شد) - انتهی. و ظاهراً کلمه مصحف یایین ناقش بن کنعان است و از مدت پادشاهی وی که با قول حمزه و طبری مطابق است نیز این حدس تأیید میشود. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 141 متن و حاشیه شود
تاریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیره شدن شب: اغبس اللیل، اظلم. (از اقرب الموارد) ، جستن و آهنگ نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قصد چیزی کردن: اغتزاء اغتزاً، قصده. (از اقرب الموارد) ، گزیده و خاص گردیدن از میان یاران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از میان یاران خاص کسی گردیدن: اغتزی ̍بفلان، اختص به من بین اصحابه. (از اقرب الموارد)
تاریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیره شدن شب: اغبس اللیل، اظلم. (از اقرب الموارد) ، جستن و آهنگ نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قصد چیزی کردن: اغتزاء اغتزاً، قصده. (از اقرب الموارد) ، گزیده و خاص گردیدن از میان یاران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از میان یاران خاص کسی گردیدن: اغتزی ̍بفلان، اختص به من بین اصحابه. (از اقرب الموارد)
نشانیدن، با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود
نشانیدن، با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود