جدول جو
جدول جو

معنی اثیث - جستجوی لغت در جدول جو

اثیث(اَ)
انبوه و درهم پیچیده (گیاه).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثیر
تصویر اثیر
(پسرانه)
شریف، کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اثیر
تصویر اثیر
برگزیده، مکرم
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثیل
تصویر اثیل
اصل دار، استوار و ریشه دار در شرف و اصل و نسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثیم
تصویر اثیم
گناهکار، بزه کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثاث
تصویر اثاث
لوازم خانه یا محل کار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
گناهکار. (منتهی الارب). تبه کار. بزهکار. بزه مند. بزه گر. مذنب. مجرم. عاصی. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
لقب یزدجرد بن بهرام نزد عرب. بزهکار
لقب ابوجهل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَیْ یِ)
موضعی است از وادی شراج ریمه و اکثر آن از بنی ضمره است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
تصغیر اثل
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
بعیر اثیل، شتر بزرگ نره. ج، ثیل
لغت نامه دهخدا
(اَ)
محکم. (مهذب الاسماء). محکم بن. (منتهی الارب). استوار.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
استوار. محکم. محکم بن
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
از اعلام مردان عرب است از جمله نام پدر زید تابعی که از علی علیه السلام روایت دارد
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
ابن نذیر بن قسر بن عبقر. در بجیله بوده است. (تاج العروس مادۀ ی ث ع)
ابن ملیح بن الحون بن خزیمه، جماع القاره. (تاج العروس مادۀ ی ث ع)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
مصغر اثر
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
صحرای اثیر، جائی است بکوفه منسوب به اثیربن عمرو السکونی الطبیب الکوفی معروف به ابن عمرّیا معاصر علی علیه السلام. (معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
سکونی. ابن عمرو معروف به ابن عمرّیا. طبیبی است. (منتهی الارب). و او کوفی بوده. رجوع به اثیر (صحرای...) شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
بسیار گناه کردن (مبالغه است در مصدر). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
تباه کارتر. یقال: اعیث من جعار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ یَ)
دلیر. (ناظم الاطباء). شجاع. مؤنث: لیثاء. ج، لیث: هو الیث اصحابه، یعنی او سختترین و چابکترین یاران خود است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
شتابنده. (ترجمان جرجانی). حثوث. تند. سریع. مسرع. شتابان: ولّی ̍ حثیثاً، ای مسرعا، حریص. ج، حثاث. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نار. اراثه. (تاج العروس). آتش
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سنت ادیث، شاهزاده خانم انگلیسی دختر ادگار پادشاه انگلستان (از غیر زن مشروع خود). دو بار پس از مرگ پدر و برادر تاج و تخت انگلستان بدو خواستند داد و وی نپذیرفت و چون راهبه ای در صومعه معتکف گشت و انگلیسان او را مقام قدیس دهند (961- 984م.). ذکران وی در 16 سپتامبر است
زوجه لوط که طبق توریه بهنگام فرار بقصبۀ بالع، چون بعقب خود نگریست و آن برخلاف امر الهی بود به تمثالی از نمک مسخ گردید. رجوع به قاموس الاعلام در کلمه لوط شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نعت از اثر. مأثور. برگزیده. کریم.
لغت نامه دهخدا
گناهکار تبه کار بزه مند بزه کار بزه گر مذنب مجرم عاصی، دروغگوی دروغزن، لقب ابوجهل، لقب یزد گرد پسر بهرام پادشاه ساسانی (در نزد عرب) بزه گر بزهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیث
تصویر انیث
زندیس: مرد، شمشیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثیث
تصویر رثیث
کهنه، نیمه جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثاث
تصویر اثاث
اسباب منزل
فرهنگ لغت هوشیار
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثیل
تصویر اثیل
محکم، استوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثیم
تصویر اثیم
گناهکار، بزه کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثاث
تصویر اثاث
جنس، کالا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثیر
تصویر اثیر
به باور قدما کره آتش که بالای کره هواست، سیالی رقیق و بی وزن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثاث
تصویر اثاث
کاچال
فرهنگ واژه فارسی سره