جدول جو
جدول جو

معنی اتومات - جستجوی لغت در جدول جو

اتومات
اتوماتیک، دستگاه خودکار
تصویری از اتومات
تصویر اتومات
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خود کار فرانسوی خودکار دستگاهی که خود به خود کار میکند و نیازی به بودن کارگر بر سر آن نیست خود کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتوماتیک
تصویر اتوماتیک
خودبخود، خودکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتوماتیک
تصویر اتوماتیک
ویژگی هر وسیله ای که بدون دخالت انسان و خود به خود کار کند، عملی که بدون فکر کردن انجام شود، خودکار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتوماتیک
تصویر اتوماتیک
به طور خودکار، دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد، شخص بی اراده، آدمک
فرهنگ فارسی عمید
автоматический
دیکشنری فارسی به روسی
อัตโนมัติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
स्वचालित
دیکشنری فارسی به هندی
স্বয়ংক্রিয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از استومات
تصویر استومات
فرانسوی روزنه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی گذرگشت اتومبیل بزرگ که برای حمل مسافران دسته جمعی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتوفاژ
تصویر اتوفاژ
فرانسوی خودخوار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتومات
تصویر آفتومات
دستگاهی که برق اتومبیل را تنظیم میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفتومات
تصویر آفتومات
خودکلید
فرهنگ واژه فارسی سره
باژ خراج (پارسی است) برخی واژه نامه ها به ریشه پهلوی آن ننگریسته اند، جمع رسوم حقوق و عوارض، آنچه از محصول برای پرداخت مزد ماموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر میگردد. یا کارخانه رسومات کارخانه مشروب سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوسات
تصویر الوسات
جمع الوس
فرهنگ لغت هوشیار