نام وادیی است. (منتهی الارب). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه، اسم واد، تمام شدن. (زوزنی) (مؤید). - اتمام حجت، تمام کردن حجت بر خصم: فضل علی را برای شما گفته ام اما برای اتمام حجت برای شما گفتم. (قصص الأنبیاء). - اتمام قمر، بدر تمام گردیدن. (منتهی الارب). - اتمام نبت، تمام شدن نمو گیاه و گل آوردن. (منتهی الارب). ، آبستن شدن زن. (زوزنی) ، نزدیک شدن زه آبستن. نزدیک رسیدن ایام زادن زن. (منتهی الارب). ایام بار گرفتن زن. (تاج المصادر بیهقی) ، اتمام، در نماز مسافر، خلاف قصر است. (منتهی الارب) ، اتم ّ فلاناً، تم ّ و تمّه داد فلان را. (منتهی الارب)
نام وادیی است. (منتهی الارب). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه، اسم واد، تمام شدن. (زوزنی) (مؤید). - اتمام حجت، تمام کردن حجت بر خصم: فضل علی را برای شما گفته ام اما برای اتمام حجت برای شما گفتم. (قصص الأنبیاء). - اتمام قمر، بدر تمام گردیدن. (منتهی الارب). - اتمام نبت، تمام شدن نمو گیاه و گل آوردن. (منتهی الارب). ، آبستن شدن زن. (زوزنی) ، نزدیک شدن زه آبستن. نزدیک رسیدن ایام زادن زن. (منتهی الارب). ایام بار گرفتن زن. (تاج المصادر بیهقی) ، اتمام، در نماز مسافر، خلاف قصْر است. (منتهی الارب) ، اتَم ّ فلاناً، تم ّ و تُمَّه داد فلان را. (منتهی الارب)
تمامتر. کامل تر. - بوجه اتم ّ، بوجه اکمل، بار آوردن خرمابن یا بار آن بحد رطب رسیدن، خرما خورانیدن. خرما دادن، صاحب و خداوند خرما شدن. بسیارخرما شدن. (تاج المصادر بیهقی)
تمامتر. کامل تر. - بوجه اتم ّ، بوجه اکمل، بار آوردن خرمابن یا بار آن بحد رطب رسیدن، خرما خورانیدن. خرما دادن، صاحب و خداوند خرما شدن. بسیارخرما شدن. (تاج المصادر بیهقی)
شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن. (منتهی الارب). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند، آب و نان. (غیاث) ، نان پاره: کو شه طغان جود که من بهر اتمکی پیشش زبان بگفتن سن سن درآورم. خاقانی
شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن. (منتهی الارب). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند، آب و نان. (غیاث) ، نان پاره: کو شه طغان جود که من بهر اتمکی پیشش زبان بگفتن سن سن درآورم. خاقانی
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد