جدول جو
جدول جو

معنی اتقن - جستجوی لغت در جدول جو

اتقن(اَ قَ)
استوارتر، تکیه گاه گردانیدن برای کسی، بر پهلوی چپ افکندن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتقا
تصویر اتقا
پرهیز کردن، حذر کردن، خویش را نگه داشتن، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتان
تصویر اتان
گازی فرّار، بی رنگ، بی بو و قابل اشتعال که به عنوان سوخت و نیز در بعضی از یخچال ها به عنوان عامل سرمازا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقن
تصویر متقن
محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
(مُتْ تَ قِ)
بیگمان داننده. (آنندراج). بی شبهه و بیگمان ویقین و دانسته. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
نام نه تن از پاپهای مسیحی:
اتین اول، پاپ از سال 254 تا 257 میلادی ذکران وی دوم اوت است.
اتین دوم، از سال 752 تا 757 میلادی پاپ بوده و از پپن لوبرف، متحد خویش در جنگ برعلیه استولف، اگزارکات راون را، که منبع قدرت دنیوی پاپ ها گردید، دریافت کرد.
اتین سوم، از سال 768 تا 772 میلادی پاپ بود.
اتین چهارم، از سال 816 تا 817 میلادی مقام پاپی داشت.
اتین پنجم، از سال 885 تا 891 میلادی پاپ بود و به کثرت احسان مشهور است.
اتین ششم، از 896 تا 897 میلادی پاپ بود و او را بخبه بکشتند.
اتین هفتم، از 929 تا 931 میلادی پاپ بود.
اتین هشتم، از 939 تا 942 میلادی سمت پاپی داشت.
اتین نهم، از 1057 تا 1058 میلادی پاپ بود
نام چهار تن از پادشاهان هنگری:
اتین اول (سن...) ، پادشاه هنگری (997- 1038 میلادی). او بترویج و انتشار دین مسیح در مملکت خویش یاری کرد. ذکران مخصوص وی بیستم ماه اوت است.
اتین دوم، پادشاه هنگری از 1114 تا 1131م.
اتین سوم، پادشاه هنگری از 1161 تا 1173م.
اتین چهارم، پادشاه هنگری از 1270 تا 1272م، کلان سرین. ج، اثاث، اثائث
یا استین. نام خاندانی است در فرانسه و از این خاندان علمای بسیار برخاسته اند. سر و رئیس این خاندان در 1460 میلادی بپاریس متولد شده و در 1521 وفات کرده است و نام او هانری اتین است. پسر او ربرت و شارل پسر ربرت به نام اتین دوم از مشاهیر این خاندانند. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
سن اتین، اولین شهید مسیحیست که در اورشلیم سنگسار شد. ذکران وی در 26 دسامبر است، گمگشته تر.
- امثال:
اتیه من فقید ثقیف، قالوا کان بالطّایف فی اول الاسلام اخوان فتزوج احدهما امراءه من بنی کنه ثم ّ رام سفراً فاوصی الاخ بها فکان یتعهدها کل یوم بنفسه و کانت من احسن الناس وجهافذهبت بقلبه فضنی و اخذت قوته حتی عجز عن المشی ثم عجز عن القعود و قدم اخوه فلما رآه بتلک الحال قال ما لک یا اخی ما تجد قال مااجد شیئاً غیرالضعف فبعث اخوه الی الحرث بن کلده طبیب العرب فلما حضره لم یجد به عله من مرض و وقع له ان ما به من عشق فدعا بخمر ففت فیها خبزا فاطعمه ایاه ثم اتبعه بشربه منها فتحرک ساعه ثم نفضه رأسه و رفع عقیرته بهذه الابیات:
المّا بی علی الابیات بالخیف نززهنه
غزال ثم یحتل بها دور بنی کنه
غزال احورالعینین فی منطقه غنه.
فعرف انه عاشق فاعاد الیه الخمر فانشاء یقول:
ایها الجیره اسلموا و قفوا کی تکلموا
اخذ الحی ّ حظهم من فؤادی فانعموا
خرجت مزنه من البحر ریا تحمحم
و هی ما کنتی و تزعم انی لها حم .
فعرف اخوه ما به فقال یا اخی هی طالق ثلاثا فتزوجها فقال و هی طالق یوم اتزوجها. ثم ّ ثاب الیه ثائب من العقل و القوه ففارق الطائف خفراً (حضراً ؟) و هام فی البرّ فمارئی بعد ذلک فمکث اخوه ایاماً ثم مات کمداً علی اخیه فضرب به المثل و سمی فقید ثقیف. (مجمعالأمثال میدانی).
، سرگشته تر. سرگردان تر.
- امثال:
اتیه من قوم موسی، هذا من التیه بمعنی التحیّر و ارادوا به مکثهم فی التیه اربعین سنه. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ زَ)
اتن. مقیم شدن.
لغت نامه دهخدا
(مُ قِ)
آن که استوار و محکم کند کار را. (آنندراج). محکم کننده. استوارکننده. (فرهنگ فارسی معین). کسی که به لیاقت و شایستگی مباشرت مینماید کاری را. (ناظم الاطباء) ، آن که بدرستی و استواری چیزی را میسازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لَ / لِ)
کاری محکم کردن. (مؤید) (زوزنی) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب). استواری. احکام.
- اتقان صنع، در اصطلاح حکمت، اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ)
استوار و محکم. (غیاث) (آنندراج). استوار. مبرم. متین. رزین. محکم. مستحکم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
یگانه گشته از اهل زمانه
به الفاظ متین و رای متقن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اُ قَ)
جمع واژۀ اقنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی خانه سنگین. (منتهی الارب). رجوع به اقنه شود، نخواستن و ناخوش داشتن چیزی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خواهش نکردن طعام را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آرزوناکردن طعام. (تاج المصادر بیهقی) ، خواهش کردن طعام را. از اضداد است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، باز شدن آسمان از ابر و گشاده شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واشدن میغ. (تاج المصادر بیهقی). واگردیدن ابر از آسمان و گشاده شدن آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مقیم و ثابت شدن به جایی. (منتهی الارب). ایستادن
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
برآمدن دو پای کودک پیش از دو دست برخلاف عادت.
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
زمین بلند.
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
در لهجۀ فرانسویان، بجای استفان و استفانس متداول است
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
مرد دراززنخ.
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
متقی تر. پارساتر. پرهیزگارتر
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ)
خر ماده. ماچه خر. ماچه الاغ. ماده خر. (مهذب الأسماء). خرماچه. ماچه حماره. ام ﱡحلس. و شیر او مسلولان را بغایت نافع است. و اتانه بدین معنی کم آمده است. ج، اتن، آتن، اتن، مأتوناء، سنگی بزرگ که در میان آب باشد. آبخور سر چاه. ایستادنگاه آبکش بر لب چاه. سنگ بزرگ سر چاه، پایۀ هودج. نشست گاه هودج از پشت شتر
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
خوشحال، پسر هشتمین یعقوب بود که زلفه برایش تولید نمود. و او را چهار پسر و یک دختر بود. (قاموس کتاب مقدس). و از زلفه دو پسر تولد کردند، کاد و اشر و بروایتی جاد و اشر. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 59). و رجوع به اشترقفا و کاد و اشر شود
لغت نامه دهخدا
تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین. تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقن
تصویر متقن
استوار و محکم، متین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذقن
تصویر اذقن
دراز نخ دراز چانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتان
تصویر اتان
ماچه خر فرانسوی ابویه فرانسوی تالاب مرداب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسایی، پرهیز کردن، ترسیدن، حذر کردن، خویشتن را نگاه داشتن، پرهیز، پرهیزکاری، ورع
فرهنگ لغت هوشیار
استوار گری، استواری کاری محکم کردن استوار کردن کار، استواری احکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقن
تصویر متقن
استوار گردیده، محکم شده، محکم، استوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متقن
تصویر متقن
((مُ تْ قِ))
محکم کننده، استوارکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتون
تصویر اتون
تون، گلخن، گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ فارسی معین
پارسایی، پرهیز، پرهیزکاری، تقوا، خویشتنداری، عفت، کف نفس، ورع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استوار، مثبت، محرز، محکم، مستند
متضاد: غیرمتقن
فرهنگ واژه مترادف متضاد