جدول جو
جدول جو

معنی اتقا - جستجوی لغت در جدول جو

اتقا
پرهیز کردن، حذر کردن، خویش را نگه داشتن، پرهیزکاری
تصویری از اتقا
تصویر اتقا
فرهنگ فارسی عمید
اتقا
پارسایی، پرهیز کردن، ترسیدن، حذر کردن، خویشتن را نگاه داشتن، پرهیز، پرهیزکاری، ورع
فرهنگ لغت هوشیار
اتقا
پارسایی، پرهیز، پرهیزکاری، تقوا، خویشتنداری، عفت، کف نفس، ورع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتقا
تصویر ارتقا
پیشرفت، ترقی، به پایۀ بالاتر رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از القا
تصویر القا
مطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن
القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارقا
تصویر ارقا
غلام ها، بنده ها، برده ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استقا
تصویر استقا
نوشیدن آب، نوشاندن آب
فرهنگ فارسی عمید
(سَ طَ نَ)
وقود. توقّد. افروخته شدن آتش. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(سِ سِ لَ / لِ پَیْ / پِیْ وَ)
پرهیزیدن. تقوی. ورع. پرهیز. پرهیزکاری. ترسیدن. حذر گرفتن. (تاج المصادر). حذر کردن. (زوزنی). توقی. خویشتن رانگاه داشتن.
لغت نامه دهخدا
(سِ سِ لَ / لِ جُمْ)
شوخی. شوخ روئی. شوخ دیدگی. بی شرمی. دریدگی و بی حیائی کردن
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ نَ طَ لَ)
آهستگی کردن.
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لَ / لِ)
کاری محکم کردن. (مؤید) (زوزنی) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب). استواری. احکام.
- اتقان صنع، در اصطلاح حکمت، اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(سَلْ لَ / لِ کَ / کِ)
به نهایت رسیدن.
لغت نامه دهخدا
برشدن برآمدن بالارفتن، برکشیدن بالابردن با رفتن بر با رفتن به با بر شدن، بر رفتن بلند بر آمدن پرشدن، صعود، آنست که شاعر صفتی آغاز کند و به مراتب با رود: (در سراب افتد اگر یک قطره خون از لبت چشمه را آب حیاتش زاید و خیزد نبات) یا قانون نشوء و ارتفاء. قانون تکامل (نظریه داروین)
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
بارگیری، آموزاندن، یاد دادن، افکندن، رسانیدن، آموختن، فرازبان دادن، در افکندن، کسی را باشتباه افکندن بیفکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتقا
تصویر رتقا
زنی که آلت تناسلیش مسدود باشد و با او آرامش نتوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقا
تصویر انتقا
پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقا
تصویر استقا
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقا
تصویر ارقا
جمع رقیق، بندگان، مملوکان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بنگریدبه اطاق خانه بیت جای دیوار دارو مسقف در سرا، خیمه. ترکی گریچه تالار گتک یاخته (حجره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترا
تصویر اترا
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
بپرهیزید امر حاضر (جمع مذکر) از اتقاء بپرهیزید: چون رسیدند آن نفر نزدیک او بانگ بر زد: هی کیاند اتقوا، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقیا
تصویر اتقیا
پارسایان، جمع تقی، پرهیزکاران، ترس کاران
فرهنگ لغت هوشیار
پشت دادن، پشتگرمی، اندخش، پشت دادن بر، تکیه زدن به ،متکی شدن بر، تکیه کردن بر، اعتماد کردن بر
فرهنگ لغت هوشیار
باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقال
تصویر اتقال
بویناکاندن، بویناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استوار گری، استواری کاری محکم کردن استوار کردن کار، استواری احکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقاء
تصویر اتقاء
((اِ تِّ))
پرهیز کردن، پرهیزکاری، تقوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابقا
تصویر ابقا
میانجی گری، نگه داشت، واگذاشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتقا
تصویر ارتقا
پیشرفت
فرهنگ واژه فارسی سره